;
سرگرمی

داستان پندآموز خر مفت و زن زور، حکایتی شنیدنی و جالب!

داستان پندآموز خر مفت و زن زور: يك زن و مردي با يك بار گندم كه بار خرشان بود و زن سوار الاغ بود و مرد پياده، داشتند رو به آسياب مي‌رفتند. سر راه برخوردند به يك مرد كوري. زن تا مرد كور را ديد به شوهرش گفت: «اي مرد! بيا و اين مرد كور را سوار خر بكن تا به آبادي برسيم، اينجا توي بيابون كسي نيست دستش را بگيره، خدا را خوش نمياد، سرگردون ميشه». مرد از حرف زنش اوقاتش تلخ شد و گفت: «اي زن! دست وردار از اين كارهات، بيا بريم».

داستان پندآموز خر مفت و زن زور

اما زن كه دلش به حال او سوخته بود باز التماس كرد كه: «نه والله! گناه داره به او رحم كن» خلاصه مرد قبول كرد و كور را بغل كرد و گذاشت روي خر، پشت زنش. بعد از چند قدمي كه رفتند مرد كوردستي به كمر زن كشيد و گفت: «ببينم پيرهنت چه رنگه؟»

زن گفت: رنگ پيرهنم گل گليه و سرخ رنگه» بعد مرد كور دستش را روي پاهاي زن كشيد و گفت: «تنبونت چه رنگه؟» زن گفت: «سياهه» بعد دستش را روي شكم او كشيد و گفت: «انگار آبستن هستي؟»

جالبه: آیا آنقدر تیزبین هستید که 9 تفاوت تصویری گروه موسیقی روباه ها را در کمتر از 18 ثانیه پیدا کنید؟

حکایت خر مفت و زن زور1

زن گفت: «بله شش ماهه‌ام» ديگر حرفي نزدند تا نزديك آسياب رسيدند. شوهر زن به مرد كور گفت: «باباجون ديگه پياده شو تا ما هم بريم گندم‌هامونو آرد كنيم» اما مرد كور با اوقات تلخي گفت: «چرا پياده بشم؟» و زن بيچاره را محكم گرفت و داد و فرياد سر داد كه: «اي مردم! اين مرد غريبه مي‌خواد زنم و بارم و خرم را از من بگيره به دادم برسين، به من كمك كنين!»

مردم دور آنها جمع شدند و گفتند: «چه روزگاري شده مرد گردن‌كلفت مي‌خواد اين كور عاجز و بدبخت را گول بزنه!» بعد به مرد كور گفتند: «اگر اين زن، زنت هست پس بگو پيرهنش چه رنگه؟» او گفت: «گل گليه» بعد بي‌اينكه كسي از او چيزي بپرسد فرياد زد: «بابا تنونش هم سياه، شش ماهه هم آبستنه» مردم گفتند «بيچاره راس ميگه» بعد آنها را بردند پيش داروغه. داروغه حكم كرد آن سه نفر را توي سه تا اطاق كردند و در اطاق‌‌ها را بستند.

شاید جالب باشد» ماجرای مردی در حمام زنانه که زنان را کیسه می کشید!

بعد به يك نفر گفت: «برو پشت در اطاق‌‌ها گوش بده ببين چي ميگن اما مواظب باش آنها نفهمند» مأمور داروغه اول به پشت در اطاقي كه زنك توي آن بود رفت و گوش داد.

ديد كه زن بيچاره خودش را مي‌زند و گريه مي‌كند و مي‌گويد: «ديدي چه بلايي به سر خودم آوردم، همه‌اش تقصير خودم بود. شوهر بيچاره‌ام هرچي گفت ول كن بيا بريم من گوش نكردم حالا اين هم نتيجه‌اش، خدايا نمي‌دونم چه بسرم مياد؟ بميرم براي بچه‌هاي بي‌مادر»

مأمور داروغه از آنجا رفت پشت در اطاقي كه شوهر زن در آن بود. ديد مرد بيچاره دارد آه و ناله مي‌كند و مي‌گويد: «ديدي اين زن ناقص عقل چه بلايي به سرم آورد. اين كور لعنتي با دروغ و دغل داره صاحب زن و بچه و زندگيم ميشه»

مأمور بعد رفت پشت در اطاقي كه مرد كور توش بود، ديد كه كور دارد مي‌زند و مي‌رقصد و خوشحال و خندان است و يك ريز مي‌گويد: «خدا داده ولي كور! ـ خر مفت و زن زور» مأمور داروغه كه حرف هر سه نفر را شنيد رفت پيش داروغه و گفت: «جناب داروغه بيا و ببين كه اين مرد كور مكار چه خوشحالي مي‌كنه و چه سر و صدايي راه انداخته».

خیلی جالب: حکایت نماز چهار هندو در مسجد مسلمانان از مثنوی معنوی مولانا

حکایت خر مفت و زن زور

داروغه يواشكي رفت پشت در اطاق و ديد يارو دارد مي‌خواند: «خدا داده ولي كور! ـ خر مفت و زن زور» يقين كرد كه اين مرد درعوض نيكي و محبتي كه به او كرده‌اند نمك ناشناسي كرده. فرمان داد آنها را بيرون آوردند و مرد كور نمك ناشناس را به اسب تور بستند و به بيابان سر دادند و به زن هم گفت: «تا تو باشي كه ديگه گول ظاهر را نخوري، اين تجربه را داشته باش و هميشه به حرف شوهرت گوش بده».

شما می توانید داستان ها، پازل ها و تست های شخصیت شناسی بیشتر را در بخش سرگرمی مجله گفتنی مشاهده و مطالعه کنید. در صورت تمایل آنها را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.

تست شخصیت: چگونه استرس را کنترل می کنید؟ آیا تمایل به حفظ آرامش دارید یا اغلب احساساتی می شوید؟

حکایت چیست؟

حکایت نوعی از داستان کوتاه است که در آن درس یا نکته‌ای اخلاقی نهفته است. این درس یا نکته بیشتر در پایان حکایت بر خواننده آشکار می‌شود. شخصیت‌های حکایت حیوانات یا اشیای بی‌جانند. زمانی که حیوانات شخصیت حکایتند، مانند انسان‌ها سخن می‌گویند و احساسات انسانی از خود نشان می‌دهند. یکی از بهترین نمونه‌های حکایت در زبان فارسی را می‌توان در کلیله و دمنه دید.

حکایت‌ها معمولاً طوری نوشته می‌شوند که خواننده به سادگی آن‌ها را درک کند. ادبیاتی را که در حکایت‌ها به کار برده می‌شود، ادبیات تعلیمی می‌نامند.

برخی حکایت‌ها از نسلی به نسل دیگر بازگو می‌شود. بیشتر در حکایت با استعاره از اشیا یا حیوانات، نابخردی انسان در رفتار و منشش به وی نشان داده می‌شود. گاهی حکایت آکنده از طنز یا هزل است.

شاید برایتان جالب باشد

از دست ندهید: داستان زن بدکاره و مرد عابد

جالبه: اگه تیزی دختر واقعی را در میان مانکن ها شناسایی کنید!

آزمون شناسایی پسر فقیر: یک نابغه می تواند در 5 ثانیه پسر فقیر را شناسایی کند!

حکایت احمق ترین مرد دنیا که زن زیبا را پر داد!

دیزاین میوه با شخصیت های کارتونی+15 عکس جذاب فانتزی

حکایت دختر کج‌بخت که خودش سفید بود و بختش سیاه

بازسازی چهره کوروش کبیر توسط هوش مصنوعی و شباهت عجیبش با هادی چوپان!

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

10 − 10 =

دکمه بازگشت به بالا