حکایت حاتم طایی و مکان هفتاد در: بخششهای حاتم طائی و برادرش
حکایت حاتم طایی و هفتاد در: وقتى که حاتم طائى از دنیا رفت، برادرش خواست جاى او را بگیرد. حاتم مکانى ساخته بود که هفتاد در داشت؛ هر کس از هر درى که مىخواست وارد مىشد و از او چیزى طلب مىکرد و حاتم به اوعطا مىکرد.
اینم جالبه: آیا آمادگی لازم را دارید تا ضریب هوشی خودتان را با یافتن اشکال تصویر بسنجید؟
حکایت حاتم طایی و مکان هفتاد در
برادرش خواست در آن مکان بنشیند و حاتم بخشى کند!مادرش گفت: تو نمىتوانى جاى برادرت را بگیرى، بیهوده خود رابه زحمت مینداز.
برادر حاتم به حرف مادر توجهی نکرد. مادرش براى اثبات حرف خود، لباس کهنهاى پوشید و به طور ناشناس نزد پسرش آمد و چیزى خواست.
وقتى گرفت از در دیگری رجوع کرد و باز چیزى خواست.
برادر حاتم با اکراه به او چیزى داد. مادرش این بار از در سوم بازآمد و چیزى طلب کرد، برادر حاتم با عصبانیت و فریاد گفت: تو دو بار گرفتى و باز هم مىخواهى؟ عجب گداى پررویى هستى!
مادرش چهره خود را آشکار کرد و گفت: نگفتم تو لایق این کارنیستى؟
من یک روز هفتاد بار از برادرت به همین شکل چیزى خواستم و اوهیچ بار مرا رد نکرد.
امیدواریم از حکایت حاتم طایی و مکان هفتاد در لذت برده باشید. شما هرروزه در مجله اینترنتی گفتنی مطالب متنوعی از انواع حکایت و ضرب المثل و داستان را می توانید ببینید و لذت ببرید. همچنین می توانید در شبکه های اجتماعی مانند اینستاگرام و فیس بوک گفتنی ما را دنبال کنید.
این مطالب هم جالبن:
کمی دقت و توجه داشته باشی به راحتی میتونی بگی کدوم یک از این موجودات بارداره؟
حکایت خیاط و ظرف زهر از سری داستان های ادب فارسی!