داستان دو مرد ماهیگیر | فرصت ها را دریابید که مثل ابر بهار در گذر است!
داستان دو مرد ماهیگیر: دو مرد در کنار دریاچه ای مشغول ماهیگیری بودند. یکی از آنها ماهیگیر با تجربه و ماهری بود اما دیگری ماهیگیری نمی دانست….
اینم جالبه: کدوم یک از این دو نفر فرد فقیری می باشد و ادای پولدارها رو در میاره!؟
داستان دو مرد ماهیگیر
هر بار که مرد باتجربه یک ماهی بزرگ می گرفت، آنرا در ظرف یخی که در کنار دستش بود می انداخت تا ماهی ها تازه بمانند، اما دیگری به محض گرفتن یک ماهی بزرگ آنرا به دریا پرتاب می کرد.
ماهیگیر با تجربه از اینکه می دید آن مرد چگونه ماهی را از دست می دهد بسیار متعجب بود. پس از مدتی از او پرسید چرا ماهی هایی به این بزرگی را به دریا پرت می کنی؟
مرد جواب داد: آخر تابه من کوچک است و این ماهی های بزرگ داخل آن جا نمی شود!
گاهی ما نیز همانند مرد ماهیگیر، شانس های بزرگ، شغل های بزرگ، رویاهای بزرگ و فرصت های بزرگی را که خداوند به ما ارزانی می دارد را قبول نمی کنیم چون ایمانمان کم است.
امیدواریم از داستان دو مرد ماهیگیر لذت برده باشید. شما هر روزه در بخش سرگرمی مجله اینترنتی گفتنی مطالب متنوعی از انواع حکایت و ضرب المثل و داستان را می توانید ببینید و لذت ببرید. همچنین می توانید در شبکه های اجتماعی مانند اینستاگرام و فیس بوک گفتنی ما را دنبال کنید.
این مطالب هم جالبن:
حکایت بهلول و کفشدوز دزد: کفشدوز دزدی که اسیر زرنگی و تدبیر بهلول شد
کدوم یکی از این پرستارها تقلبی است و قصد ربایش نوزاد از بیمارستان را دارد؟
اصطلاح مرا به خیر تو امید نیست شر مرسان| داستان شاعر تملق گویی که در مدح دزدان شعر سرود