;
سرگرمی

داستان کوتاه حکیم ژاپنی و شاگردش و کوتاه کردن خط بر روی شن!

حکیم ژاپنی و شاگردش: مرا به شاگردی بپذیر: حکیم بزرگ ژاپنی روی شنها نشسته و در حال مراقبه بود…..

اینم جالبه: کدوم یکی از این دو نفر یک آرایشگر نمی باشد و خودشو جای آرایشگر جا زده است؟

داستان کوتاه حکیم ژاپنی و شاگردش

مردی به او نزدیک شد و گفت :

مرا به شاگردی بپذیر …

حکیم با انگشت خطی راست بر روی شن کشید و گفت : کوتاهش کن

مرد با کف دست نصف خط را پاک کرد

حکیم گفت : برو یک سال بعد بیا

یک سال بعد باز حکیم خطی کشید و گفت : کوتاهش کن

مرد این بار نصف خط را با کف دست و آرنج پوشاند .

حکیم نپذیرفت و گفت : برو یک سال بعد بیا

داستان کوتاه حکیم ژاپنی و شاگردش 1

این هم جالبه: حکایت عشق ممنوعه وزیر به زن پادشاه: وزیری که عاشق همسر پادشاه بود!

سال بعد باز حکیم خطی روی شن کشید و از مرد خواست آن را کوتاه کند

مرد این بار گفت : نمی دانم و از حکیم خواهش کرد تا پاسخ را بگوید.

حکیم خط بلندی کنار آن خط کشید و گفت حالا کوتاه شد.

این حکایت ، یکی از رموز فرهنگ ژاپنی ها را در مسیر پیشرفت نشان می دهد

نیازی به دشمنی و درگیری با دیگران نیست . با رشد و پیشرفت تو ، دیگران خود به خود شکست می خورند.

به دیگران کاری نداشته باش؛ کار خودت را درست انجام بده.

با کوتاه کردن دیگران ما بلند نمی شویم و برعکس،بازتاب رفتار ما باعث کوتاهی مان میشود.

نویسنده: برایان تریسی، زندگی عظیم

امیدواریم از داستان کوتاه حکیم ژاپنی و شاگردش لذت برده باشید. شما هرروزه در مجله اینترنتی گفتنی مطالب متنوعی از انواع حکایت و ضرب المثل و داستان را می توانید ببینید و لذت ببرید. همچنین می توانید در شبکه های اجتماعی مانند اینستاگرام و فیس بوک گفتنی ما را دنبال کنید.

 

این مطالب هم جالبن:

با دلیل بگوئید که کدامیک از افراد تصویر یک انسان نمی باشد!؟

داستان سفر حج عبدالجبار: بخشیدن هزار سکه طلا در هنگام سفر به حج

نبوغ خود را با پیدا کردن زنگ پنهان در 10 ثانیه ثابت کنید! تعداد کمی قادر به انجام چنین کاری هستند!

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بیست + شانزده =

دکمه بازگشت به بالا