پدیده فال گیری؛ چرا افراد به خرافات و فال گیری روی میآورند؟
شاید فکر کنید فالگیری در کشور ما و نهایتا در کشورهای آسیایی رواج دارد، اما اگر اینگونه میاندیشید باید بدانید که سخت در اشتباهید. فال و باورمندی به آن در تمام دنیا وجود دارد و شاید برایتان جالب باشد که بدانید خرافاتیترین افراد دنیا انگلیسیها هستند.
به نظر میرسد در گذشته باور به فال بیشتر در میان مردم رواج داشته است و با گذشت زمان و پیشرفت دانش و تکنولوژی و آمدن فضای مجازی این موضوع کمرنگتر شده، اما هنوز هم وجود دارد و از بین نرفته است.
برای برخی فالگیری و دانستن از آینده دستکم برای مدتی و از زبان یک فرد غریبه جالب است و این کار را از سرکنجکاوی و گاه حتا خنده انجام میدهند، اما برای برخی هم اینگونه نیست و گاه حتا زندگیشان را تحتتاثیر قرار میدهد. با بخش گوناگون مجله گفتنی همراه شوید.
پدیده فال گیری
باور به فال و رمالی برای برخی بهاندازهای جدیست که هیچ کاری را در زندگی بدون اینکه فال نگیرند انجام نمیدهند.
در چنین وضعیتی باید نگران بود و این کار را نه تفریح و از سر سرگرمی بلکه خرافاتی آسیبزا دانست.
باور به اینگونه خرافات و حقیقتپنداری آن گاه سینه به سینه و از نسلی به نسل دیگر منتقل و آموزش داده میشود و بهعنوان حکمی قطعی بر تمامی ابعاد زندگی تاثیر میگذارد. تا جایی که باعث میشود افراد باورمند به این نوع خرافات از هرگونه تلاش، فعالیت و تفکری دست شسته و چشمبهراه آنچه پیشگویی شده بنشینند.
کاش ماجرا به همین جا ختم میشد. خرافات در میان برخی چنان ریشه میدواند که راه را برای ورود
شیادانی با نام دعانویس باز میکند کسانیکه از سادهلوحی مردم با اینگونه اندیشهها و باورها سواستفاده میکنند و گاه آنها را چنان سرکیسه میکنند که زندگی فرد را با بحران روبهرو میکنند.
چرا مردم به سمت فال روی میآورند؟
کسانیکه فالگیری برایشان جدی میشود معمولا کسانیاند که در زندگی مدام سرخورده میشوند و این ناامیدی در جای جای زندگیشان وجود دارد. کسانیکه برای گذران کوچکترین امور زندگی خود با مشکلات و موانع زیادی دست و پنجه نرم میکنند و روبهرو میشوند چنانکه گاه راهی جز دست زدن و امید به نیروهای ماورایی در خود نمیبینند.
روانشناسی در این زمینه میگوید: برخی از رفتارهایی که از انسان سر میزند را ما در روانشناسی رفتارهای ایمنیطلب برای غلبه بر استرس و اضطراب نام مینهیم، اما این استرس از کجا میآید؟ از ناآگاهی. برخی از مردم به دلیل آگاهینداشتن از آینده دچار اضطراب و نگرانی میشوند بهویژه هنگامیکه میخواهند تصمیمگیریهای جدی و مهم در زندگی خود انجام دهند.
او ادامه میدهد: این تصمیمها میتواند شامل مهاجرت، ازدواج و یا کار و تجارت باشد؛ بنابراین ناآگاهی از اینکه چه خواهد شد در فرد احساس نگرانی و اضطراب بهوجود میآورد.
اگر فرد برای غلبه بر اضطراب یک رفتار مرتبط داشته باشد برای نمونه این موضوع در وسواس دیده میشود یعنی اگر شما وسواس آلودگی داشته باشید رفتار شستشو را از خود نشان میدهید، لذا این رفتار با اضطرابی که فرد دچار آن است ارتباط دارد، اما رفتارهای ایمنیطلب جزو رفتارهای غیرمرتبط است مانند اینکه کسی به سفر میرود و شما پشت سر او آب میریزید. درواقع فرد بدون اینکه بداند چه ارتباط و رابط منطقیای میان سفر و امنیت آن و آب ریختن وجود دارد دست به این کار میزنم.
رفتار خرافی از دیدگاه روانشناسی
همه ما درباره قانون جذب چیزهایی شنیدهای درواقع مسالهاست که بحث تاثیر فکر بر رخدادهای زندگی بازار داغی برای خود دست و پا کرده است که البته هیچیک مبنایی علمی ندارند و ثابت نشدهاند موضوعی که در کتابهای طالعبینی مدرن و روانشناسی بازاری به اصطلاحاتی، چون انرژی کیهانی و قانون راز و جذب برمیخوریم که ادعا میکنند هر کس میتواند تصویری از آنچه به دنبال آن است در ذهن بپروراند و آن را جذب کند قانونی که به جذب شهره است.
اما آیا بهراستی این مسئله درست است؟ اگر واقعا و بهراستی اینگونه بود همه باید دست از کار و تلاش برمیداشتند و مدام بهدنبال تصویرسازی ذهنی بودند چیزی که نظم دنیا را بهکلی برهم میزد. اما چه رفتارهایی خرافیاند؟
این روانشناس میافزاید: از دیدگاه روانشناسی آنچهکه رفتار خرافی محسوب میشود رفتار غیرعقلانی و غیرمنطقی نامرتبط است که تنها برای غلبه بر رفع استرس است. اما چرا به آن خرافه میگویند؟ به این دلیل که دارای مبانی منطقی و برپایه خرد نیست که البته از گذشتههای دور و به شکلی سینه به سینه به امروز و فرد رسیده است.
البته به احتمال زیاد در برههای از زمان این عمل دلیل عقلی داشته، اما بهمرور آن را از دست داده است. منشا خرافه از موجوداتی به نام شمن یا همان جادوگر است و در کتابها نوشتهاند شکل اولیه رواندرمانی یعنی استفاده از ذهن افراد برای بهترشدن حالشان از اینجاست.
او درباره اینکه چگونه میشود یک انسان در دنیای کنونی به این مسائل روی آورد اظهار میکند: در این بحث ما باید سه مطلب را به شکلی دقیق از هم جدا کنیم؛ باورها، رفتارها و مناسک خرافی. باورهای خرافی به فرهنگ مربوط است یعنی نیازی به فرد دوم نیست درهر صورت شما پشت مسافر خود آب میریزید و در این فرهنگ عموم مردم این کار را انجام میدهند.
اما هنگامیکه وارد رفتارها و مناسک خرافی میشویم از جاییکه دارای منشا مکتوب است برای نمونه در چین فال ایچینگ یا کتاب تقدیرات و یا کارتهای تاروت وجود دارد. درواقع شما تفسیر کارتهای تاروت را باید از روی کتابی بخوانید. این موارد جزو مناسک است و کسی باید به شما آموزش دهد.
چرا افراد به به خرافات و فال گیری روی میآورند؟
بخش دیگر رفتارهای خرافیست که درمیان مردم وجود دارد یعنی رفتاری در میان گروهی خاص از مردم یک منطقه وجود دارد مانند اینکه اگر چیزی را گم کردید مدام روسری گره بزنید.
اینگونه باورها معمولا از مذهب خاصی سرچشمه نمیگیرند و به شکل باور هم نیست، تنها نوعی رفتار است که ممکن است در تهران آن را پذیرفته، اما مردم لرستان آن را قبول نداشته باشند. تمامی اینها از دیدگاه روانشناسی به این دلیل است که شما بتوانید فرایند و مسئولیت تصمیمگیری خود را به گردن دیگری بیندازید. درواقع رویآوردن به فال برای غلبه بر اضطراب تصمیمگیریست.
بهنظر میرسد هنگامیکه افراد جامعه توانایی برآوردهکردن نیازها و خواستههایشان را از لحاظ فکری، اقتصادی و اجتماعی ندارند یا نمیتوانند به خواستههایی مانند ازدواج یا طلاق و حتی داشتن یک زندگی ساده با امکاناتی معقول دست پیدا کنند به خرافات و فالگیری رو میآورند.
پژوهشها نشان میدهد جهان سوم و افراد فقیرتر بیشتر به سمت خرافات میل و باور دارند که دلایل آن را میتوان در جامعه و محیط زندگی آنها جستوجو کرد.
آثار زیان بار خرافه پرستی
گرایش به فال و فالگیری نوعی آسیب اجتماعیست و بیشتر در افرادی بروز میکند که توانایی تحلیل مسائل زندگی را ندارند، البته تخیل از آینده و اهداف بلندپروازانه و غیرعقلانی این گرایش در افراد را بیشتر میکند.
فالگیرها در افراد خوشبینی بهوجود میآورند در واقع آنها را به یک نوع زندگی مورد علاقه مشتری خود امیدوار میکنند، اما این زندگی و حبابی که ساختهاند بهزودی میترکد و چیزی که میماند فردی با افسردگی و ناامیدی فراوان است. در اینگونه مواقع فرد بهجای توجه به منطق و توکل به خدا و کار و تلاش مدام در رویا و توهم قرار میگیرد و هنگامیکه آنچه بدان دل بسته بود عملی نمیشود دچار افت روحی و روانی میشود.
درماندگی انسان را تا مرز حماقت پیش میبرد. هنگامیکه فردی درمانده است میخواهد با هر شکلی خود را به ریسمانی آویزان و وصل کند.
چاره چیست؟
انسان در ذات تنبل است و همه هم این را میدانیم ضمن اینکه ترس و طمع هم جزوی از سرشت انسان است و تمامی اینها با دستیازیدن به خرافات برآورده میشود.
هر اندازه فرد تنبلتر باشد خرافیترست چراکه میخواهد خود را به نیروهای ماورایی بسپارد و بدون تلاش به بهترینها هم برسد.
فراموش نکنید تنها راه رسیدن به موفقیت و کامیابی از راه درست و دستکم در این دنیا از راه تلاش و کوشش است و جز این راهی وجود ندارد درواقع هیچ نیرویی وجود ندارد که شما را در خواب دانشمند کند و هنگامیکه از خواب بیدار میشوید ببینید به هر آنچه میخواهید رسیدهاید.