;
سرگرمی

ماجرای ضرب المثل چند مرده حلاجی(داستان عارف مشهور ایرانی)

ماجرای ضرب المثل چند مرده حلاجی چیست؟جالب است بدانید که این ضرب المثل بر گرفته از داستانی درباره ی حسین بن منصور حلاج عارف و فقیه مشهور است که او را نماد استقامت و پایداری می دانند.

حتمن ببین: شخصیت شناسی نحوه خوابیدن؛ تو معمولن کدوم هستی؟

ماجرای ضرب المثل چند مرده حلاجی

حسین بن منصور حلاج از عارفان مشهور ایران می باشد که در سال 244 هجری در منطقه طور که از توابع فارس بود متولد شد، شغل پدر او حلاجی و پنبه فروشی بود و در خوزستان زندگی می کرد.

حسین بن منصور حلاج بسیار باهوش بود و در دوازده سالگی قرآن کریم را حفظ کرد.

او مدتی را به تحصیل علم پرداخت و پس از چندی به بصره رفت و در مدرسه ی حسن بصری راه و روش صوفیان را آموخت، لباس درویشان را از دست عمر و بن عثمان مکی ( از مشایخ عرفانی – صوفی، عارف و عالم سده ی سوم قمری) پوشید و رفته رفته به آیین و طریقت بزرگان عرفا و صوفیه زمان خود نظیر جنید بغدادی در آمد.

جالب: داستان ضرب المثل نرود میخ آهنی در سنگ+ گلستان سعدی

او در طول حیات خود بین شهر های بغداد و بصره و اهواز و خراسان در رفت و آمد بود و با کسانی که به ظاهر صوفی بودند مخالفت می کرد، همین مسئله رفته رفته باعث شد تا او دشمنانی پیدا کند.

اگر چه بسیاری از فقیهان آن زمان حسین بن حلاج را یکی از اولیای خدا و او را مردی بزرگ و بلند ‌مرتبه می دانستند اما برخی هم به علت کینه ای که از او به دل گرفته بودند تهمت دروغ گویی به حسین بن حلاج زده و او را در نظر مردم بد جلوه می دادند.

تهمت و دروغ های مخالفان به جایی رسید که به حلاج نسبت جادوگری و شعبده بازی و کفر دادند و گفتند که او در در شورش بغداد که سال ۲۹۶ هجری قمری رخ داد، دست داشته است.

حتمن ببینید: تصاویر دیدنی از مهمانداران جذاب خطوط هواپیمایی+ عکس

حاکم وقت یعنی حامد بن عباس با همکاری ابو عمر حمادی از خلیفه ی عباسی خواستند که فرمان اعدام وی را صادر کند. خلیفه هم درخواست آن‌ ها پذیرفت و حکم اعدام را برایش صادر کرد.

حلاج که به حقانیت عقیده و آرمان خویش ایمان داشت و معراج مردان را بر سر دار می ‌دانست تا آخرین لحظات زندگی از عقاید خود دفاع کرد و ترس به دل راه نداد.

سر انجام او را در روز ۲۴ ماه ذیقعده سال ۳۰۹ هجری قمری به شکلی فجیع و دستانی بسته به دار آویختند، بعد از دار زدن، مامورین دو دست او را قطع کردند حلاج در همان حال لبخند زد.

مردم از دیدن لبخند او در آن حال، تعجب کردند و پرسیدند: برای چه می خندی؟

حلاج پاسخ داد: قطع کردن دستان یک انسان بسته کار راحتی است.

از دست ندهید: داستان حکیم و دختری که کسی دست به باسنش نمی زد!

سپس صورتش را چرخاند و با خونی که از کتفش جاری بود آن را خونی کرد، شخصی از او پرسید چرا صورتت را خون ‌آلود کردی؟

حلاج گفت: می دانم که خون زیادی از من رفته و به همین خاطر چهره ام زرد شده است، فکر می کنید که این رنگ زرد به خاطر ترس است صورتم را خونی کردم تا در نظر شما سرخ و گلگون باشم.

بعد از آن چشم های حلاج را در آوردند که مردم با دیدن آن صحنه بسیار آشفته و عصبانی شدند و دست به شورش زدند، در آن شورش دکان ها و ساختمان ها را به آتش کشیدند و خراب کردند.

خیلی جالبه: نکته سنجی خودت را با شناخت زن پول دارتر اثبات کن

مامورین این بار برای ساکت کردن حلاج زبان او را بریدند و سپس سرش را از تنش جدا کردند، حلاج در وقت جدا شدن سرش تبسمی کرد و جان داد.

سپیده دم فرا رسیده بود که جسد حلاج را آتش زدند و در پایان خاکستر او را در رود دجله ریختند.

از آن پس استقامت و پایداری حلاج زبانزد خاص و عام شد و همین ماجرا باعث شد تا مردم برای آزمودن تاب و توان یک شخص از ضرب المثل ” چند مرده حلاجی ” استفاده کنند.

برایتان جالب خواهد بود

تست جالب : آزمون هوش شوهر خانوم؛ عشق خانوم خوشگله کدومه؟

خانم دکترای کدوم کشور از همه خوشگلتره؟ + تصاویر بخش اول

کدوم خانوم خوشگله یه پرنسس بچه پولدار نیست؟

داستان ضرب المثل خر برفت و خر برفت و خر برفت+ مثنوی مولوی

داستان ضرب المثل دو قورت و نیمش باقیست!

تیزی ذهنی خود را آزمایش کنید، آیا می توانید آخرین معادله را در 15 ثانیه حل کنید؟

آزمون خانوم ندید بدید؛ کدوم یکی از این خانم خوشگلا نوکیسه هست؟

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

هجده − سه =

دکمه بازگشت به بالا