ادبیات فارسی
-
سرگرمی
ماجرای ضرب المثل دیوار موش داره موشم گوش داره!
ماجرای دیوار موش داره موشم گوش داره: دست ننه صغری رو تو مُشتش گرفت و به علامت هُشدار چند بار…
بیشتر بخوانید » -
سرگرمی
داستان ضرب المثل مثل سگ پشیمان است!
سگ تنبلی در روستا زندگی میکرد. این سگ بیکار همیشه گرسنه بود و هیچ وقت یک وعدهی سیر غذا نمیخورد،…
بیشتر بخوانید » -
سرگرمی
داستان هیچ گرانی بی حکمت نیست، هیچ ارزانی بی علت نیست!
داستان گران و ارزان: تاجری دو شاگرد هم سن و سال رو استخدام کرده بود. هر دو با هم استخدام…
بیشتر بخوانید » -
سرگرمی
داستان ملا و کفش مجانی؛ وقتی مرغ همسایه غازه!
داستان ملا و کفش مجانی: کفش ها را امتحان کرد، اما هیچ کدام را نپسندید هر کدام را که می…
بیشتر بخوانید » -
سرگرمی
داستان حکیم و دختری که کسی دست به باسنش نمی زد!
داستان حکیم و باسن دختر: دختر هر روز ضعیف تر میشود تا اینکه یک حکیم باهوش و حاذق میگوید: «به…
بیشتر بخوانید » -
سرگرمی
داستان ضرب المثل روزی که ماست تهرانی ها کیسه شد!
داستان ضرب المثل ماست: حاکم تهران، با لباس مبدل به یکی از دکانهای ماستفروشی رفت و ماست خواست. فروشنده: «چه…
بیشتر بخوانید » -
سرگرمی
داستان ملا و ثروت باد آورده؛ با هر کسی شوخی نکن!
وقتی نگاهش به کیسه ای که زیر پایش بود افتاد، ناگهان بر جا خشکید و پاهایش لرزه گرفتند. لب هایش…
بیشتر بخوانید » -
سرگرمی
ماجرای ضرب المثل در دروازه رو می شه بست، اما دهان مردم رو نه!
لقمان حکیم گفت: هم اکنون مرکب را آماده کن تا در طی سفر پرده از این راز بردارم. فرزند لقمان…
بیشتر بخوانید » -
سرگرمی
داستان دانایی بهلول و حال گیری سفیر عثمانی!
داستان دانایی بهلول: بهلول روبروی سفیر عثمانی در آن سوی سفره نشسته بود. پلو آوردند در سینیهای بزرگ، و بر…
بیشتر بخوانید » -
سرگرمی
داستان آباد شدن و خراب شدن عالم با سبیل شاه عباس!
داستان سبیل شاه عباس: شبی حین عبور از بازارچشمش به چند نفر افتاد که در پیچ وخم بازار خود را…
بیشتر بخوانید »