;
سرگرمی

اصطلاح از ترس گدایی یک عمر گدایی از کجا آمده است+داستان جالب و شنیدنی

اصطلاح از ترس گدایی یک عمر گدایی: روزی روزگاری، پرنده ای بود که نسبت به همه ی پرنده ها، حیوانات و موجودات متفاوت بود. در حقیقت موجودات دیگر صبح ها که از خواب بیدار می شدند، به دنبال پیدا کردن غذا می رفتند تا سیر شوند….

اینم جالبه: با دلیل بگویید کدام یک از این خانمهای کنار دریا روح می باشند!؟

اصطلاح از ترس گدایی یک عمر گدایی

مثلا یکی دنبال دانه میگشت، یکی دنبال شکار می رفت و یکی دنبال گیاه و خلاصه از این طریق روزگارشان را می گذراندند. اما پرندهی داستان ما نه دانه خوار بود، نه علف خوار ونه گوشت خوار. این پرنده فقط آب می خورد.

با این حساب باید پرنده ی آب خوار موجودی بی غم و غصه می بود؛ چرا که بیشتر سطح کره ی زمین را آب گرفته و اگر دانه و گیاه در اثر خشکسالی کم شود، آب هست. آب اگر این جا نباشد، آن جا هست. پرنده هم بال پرواز دارد و به هر کجا که آب و آبادانی باشد، کوچ می کند.

پرندهی قصه ی ما فرق دیگری هم با موجودات دیگر داشت. فرق دیگرش این بود که همیشه می ترسید آبها همه بخار شود و او بی آب بماند. این پرنده همیشه کنار دریاها و رودخانه ها زندگی می کرد تا به آب دسترسی داشته باشد؛ اما همیشه ی خدا هم تشنه بود و آب نمی خورد. حتما می پرسید چرا آب نمی خورد؟

چون می ترسید با آب خوردن او آبهای جهان تمام شود و او از تشنگی بمیرد. هرچه پرنده های دیگر به او می گفتند و نصیحتش می کردند که چرا این قدر به خودت رنج می دهی و از ترس تمام شدن آبها تشنگی را تحمل می کنی، به گوشش می رفت که نمی رفت.

وقتی به آب می رسید، یک قلپ بیشتر نمی خورد و می ترسید اگر یک دل سیر آب بخورد و شکمی از عزا در آورد، آب دریاچه تمام بشود. سال های سال پرنده های آب خوار، کم تر از آن چه که نیاز داشتند، آب نوشیدند و روز به روز ضعیف تر و ناتوان تر شدند و تعدادشان کم و کمتر شد.

پرنده ی قصه ی ما که می دید تعداد هم نوعانش سال به سال کمتر می شود، به فکر چاره افتاد؛ اما به جای این که به همه بگوید هر چقدر که دلتان می خواهد آب بخورید تا زنده بمانید، به پرنده های دیگر گفت: «از این به بعد باید باز هم کمتر آب بخوریم.

اصطلاح از ترس گدایی یک عمر گدایی 1

من فکر می کنم که نگرانی تمام شدن آب باعث مرگ و میر همنوعان ما شده است؛ اگر کمتر آب بخوریم، نگرانی کمتر می شود.»

یکی از پرنده ها گفت: «کاش کاری می کردیم که پرندگان و خزندگان و موجودات دیگر هم کمتر آب بخورند. آنها که مثل ما فکر نمی کنند؛ می ترسم با این زیاده روی که در آب خوردن دارند، روزی برسد که آنها تمام آبهای دنیا را خورده باشند و ما پرندگان آب خوار از تشنگی بمیریم.»

پرنده ی قصه ی ما گفت: «گل گفتی. از فردا راه می افتیم و از همه ی موجودات زنده التماس می کنیم که مثل ما رعایت کنند و کمتر آب بنوشند.»

کلاغی که روی شاخه ی درختی نشسته بود و حرف های آنها را می شنید، به میان پرنده ها پرید و گفت: «شما یک عمر کم می خورید که مبادا روزی دچار کم آبی بشوید و مجبور باشید کم آب بنوشید؛ به همین دلیل روز به روز از تعدادتان کمتر می شود.

قصه ی شما مثل قصه ی آن آدم هایی است که یک عمر گدایی می کنند، که یک روز به گدایی نیفتند.» به هر حال پرنده ها به حرف های کلاغ توجهی نکردند؛ به همین دلیل امروزه نسلشان از زمین برچیده شده و دیگر پرنده ای به نام پرنده ی آب خوار وجود ندارد.

کاربرد اصطلاح از ترس گدایی یک عمر گدایی

از آن روزگار به بعد وقتی به کسی می رسیم که پول دارد و از ترس فقیر شدن خرج نمی کند یا به کسی که یک عمر چشمش به دست این و آن است تا پولی بگیرد و فقط پس انداز کند، می گوییم: “اصطلاح از ترس گدایی یک عمر گدایی یا “«یک عمر گدایی می کند، که یک روز به گدایی نیفتد.»

امیدواریم از اصطلاح از ترس گدایی یک عمر گدایی لذت برده باشید. شما هرروزه در مجله اینترنتی گفتنی مطالب متنوعی از انواع حکایت و ضرب المثل و داستان را می توانید ببینید و لذت ببرید. همچنین می توانید در شبکه های اجتماعی مانند اینستاگرام و فیس بوک گفتنی ما را دنبال کنید.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

1 + سه =

دکمه بازگشت به بالا