سرگرمی

داستان ضرب المثل مرغش یک پا دارد؛ داستان طنز و شنیدنی از لجبازی ملانصرالدین

داستان ضرب المثل مرغش یک پا دارد: در ایام قدیم پیرمرد باهوشی به نام ملانصرالدین زندگی می کرد. او متوجه شد که همه اهالی برای حاکم جدید شهر هدیه ای می دهند. ملا گرچه علاقه ای به این نوع پابوسی ها نداشت ولی خواست طبق رسم و رسوم شهر هدیه ای برایش ببرد و حاکم را از مشکلات مردم شهر آشنا کند. به همین خاطر به همسرش گفت: «یکی از مرغ های خانه را بگیر و بپز تا برای حاکم ببرم.»

اینم جالبه: تست هوش تصویری: با دلیل بگویید کدام یک از این مسافران یک فرد ثروتمند می باشد؟

داستان ضرب المثل مرغش یک پا دارد

همسر با سلیقه اش مرغ پخته شده را با سبزی های معطر و خوش رنگ تزئین کرد و درب آن را بست و به دست ملا سپرد. بوی خوب مرغ پخته شده دل ملانصرالدین را برد و با خود گفت: « اگر حاکم جدیدی نداشتیم الان با همسرم مشغول خوردن این مرغ خوشمزه بودم.»

اما چاره ای نبود. ملانصرالدین غذا را در دستش گرفت و راه افتاد. توی راه دو سه بار سر پوش غذا را برداشت و به مرغ پخته نگاهی انداخت. با خود گفت: احتمالا غذا را که به حاکم بدهم، او به تنهایی غذا را نمی خورد و به من هم تعارف می کند آن وقت با همدیگر غذا را می خوریم. بعد چند قدمی که بر داشت باز با خود گفت: «نکند حاکم اصلاً تعارف نکند یا شاید هم ناهار خورده باشد و غذا را برای شامش نگه دارد.»

اما بالاخره بوی مطبوع مرغ باعث شد ملانصرالدین دیگر طاقت نیاورد و در گوشه ای بنشیند و یک ران مرغ را به دندان بکشد. فوراً لب و لوچه اش را پاک کرد و پشیمان شد با خود گفت: «این چه کاری بود من کردم. حالا اگر حاکم مرغ یک پا را ببیند چه می گوید؟، کاش برگردم و فردا با مرغ پخته ی دیگری به دیدنش بروم.»

کمی با خودش بگو مگو کرد و به این نتیجه رسید که همان مرغ دست خورده را به حاکم هدیه دهد. مقداری از سبزی های دور و بر مرغ را روی قسمتی که کنده شده بود، ریخت و راه افتاد. به هر حال بعد از مدتی به مقصد رسید.

ضرب المثل مرغش یک پا دارد 1

رسیدن به خانه حاکم

وارد خانه ی حاکم شد. ورود حاکم جدید را به شهرشان خیر مقدم گفت و بعد از تعاریف و خوش و بش هایش گفت: «ای حاکم همسرم آشپز خوبی است. از او خواستم برای تان مرغی بپزد که دست پختش را بچشید. شاید این کار باعث شود از این به بعد گاهی برای خوردن دست پخت همسرم هم که شده به خانه ی ما بیایید.»

حاکم از لطف و محبت ملانصرالدین و همسرش تشکر کرد؛ درب قابلمه را کنار زد و در یک نگاه فهمید که مرغ توی سینی یک پا دارد. ملانصرالدین همان لحظه در فکر فرو رفت که اگر حاکم از او سوال پرسید چه جوابی بدهد.

حاکم خندید و گفت: «حتما همسر شما یک لنگ مرغ را خورده که از خوشمزه بودن غذا مطمئن شود.»

ملانصرالدین نمی دانست چه جواب بدهد. ناگهان از پنجره ی اتاق چشمش به غازهای کنار استخر خانه ی فرمانروا افتاد که روی یک پا ایستاده بودند. با اطمینان خنده ای کرد و گفت: «نه قربان، سال هاست که همسر من آشپزی می کند و به این چشیدن ها نیازی ندارد»

حاکم گفت: «پس چرا مرغی که برای من آورده ای، یک پا دارد؟»

ملانصرالدین خندید و گفت: «باید بگویم همه ی مرغ های این شهر یک پا دارند. لطفا از همین پنجره غازهای خانه ی خودتان نگاه کنید؛ همه روی یک پا ایستاده اند.»

ضرب المثل مرغش یک پا دارد 2

حاضر جوابی پیرمرد

حاکم به غازهای کنار استخرش نگاه کرد. همه روی یک پا ایستاده بودند. در همین موقع یکی از کارکنان خانه او با چوب دنبال غازها افتاد تا آنها را به لانه شان ببرد. غازها به طرف لانه دویدند. فرمانروا به ملانصرالدین گفت: «تو دروغگو هستی، می بینی که آنها دو پا دارند.»

ملانصرالدین گفت: «اولا اگر با آن چوب شما را هم دنبال می کردند، غیر از دو پایی که داشتید، دو پا هم قرض می کردید و در میرفتید؛ در ثانی من این مرغ را زمانی گرفته ام که با خیال راحت استراحت می کرده و فقط یک پا داشته است. حاکم فهمید که نمی تواند از پس زبان ملانصرالدین برآید. به کارکنانش گفت: «این مرغ یک پا را به داخل خانه ببرید تا با زن و بچه ام بخوریم».

کاربرد ضرب المثل مرغش یک پا دارد

۱- به کسی می گویند که برای کارهایش دلایل غیر منطقی می آورد و روی آن پافشاری هم می کند.

۲- هیچ کس نمی گوید مرغ یک پا دارد مگر اینکه آدم لجبازی باشد و دوست داشته باشد که هم توجه دیگران را با متفاوت گویی اش جلب کند و هم حرف خودش را به کرسی بنشاند و گرنه همه می دانند که مرغ دو پا دارد!

۳- این ضرب المثل را به آدم های یک دنده و لجباز و مغرور به کار می برند؛ آدم هایی که حرف حق سرشان نمی شود. این کارشان یا از روی قصد و غرض است و یا نادانند ولی خبر ندارند.

امیدواریم از داستان ضرب المثل مرغش یک پا دارد لذت برده باشید. شما هرروزه در مجله اینترنتی گفتنی مطالب متنوعی از انواع حکایت و ضرب المثل و داستان را می توانید ببینید و لذت ببرید. همچنین می توانید در شبکه های اجتماعی مانند اینستاگرام و فیس بوک گفتنی ما را دنبال کنید.

مهتاب منصوری

مهتاب هستم، فارغ التحصیل رشته گرافیک از دانشگاه سوره تهران علاقه بسیاری به شخصیت های کارتونی و انیمیشنی دارم و اوقات فراغتم رمان های عاشقانه رو دوست دارم مطالعه کنم. من از زمستان 1402 به خانواده گفتنی پیوستم و در همین مدت کوتاه خیلی چیزها یاد گرفتم و دوست دارم مهارت هام رو روز به روز افزایش بدم.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

هفده − پانزده =

دکمه بازگشت به بالا