همسران رضا ایرانمنش: از همسر اول و فرزندان تا همسر دوم خیلی جوانش!+ عکس

همسران رضا ایرانمنش: رضا ایرانمنش متولد ۸ اردیبهشت ۱۳۴۶ در جیرفت کرمان، بازیگر است. فارغ التحصیل فوق لیسانس کارگردانی از دانشگاه تربیت معلم و دکترای هنر است که بجز بازیگری، کارگردانی می کند و از جانبازان شیمیایی جنگ می باشد. در بخش فرهنگ و هنر از سری مطالب هنرمندان بیوگرافی رضا ایرانمنش را بخوانید و تصاویر خانوادگی وی را مشاهده کنید. با مجله گفتنی همراه باشید.

بیوگرافی رضا ایرانمنش

محمدرضا ایرانمنش (Reza Iranmanesh) در شهر جیرفت از توابع کرمان در ۸ اردیبهشت ۱۳۴۶ به دنیا آمد اما در شناسنامه سن خود را به ۲۹ آذر ۱۳۴۴ تغییر داده است. مادرش خانه دار و مرحوم پدرش «فرماندار» و «بخشدار» شهر جیرفت بود.

 رضا ایرانمنش در جنگ

سال ۱۳۶۰ وقتی ۱۴ ساله بود با دستکاری شناسنامه عازم جبهه شد و در بیشتر عملیات چون والفجر مقدماتی، والفجر ۳ و ۴، کربلای ۱، ۲، ۴، مرصاد و فاو حضور داشت.

اما در جزیره مجنون شیمیایی اعصاب و در کربلای ۵ و باز پس دهی فاو (ولفجر ۸) در سال ۱۳۶۴ وقتی تنها ۱۸ سال داشت بدلیل استشمام گاز خردل شیمیایی شد.

شروع بازیگری

شروع بازیگری ایرانمنش در سال ۱۳۷۲ وقتی ۲۶ ساله بود با بازی در فیلم «سجاده آتش» که روایتی از عملیات کربلای ۵ جنگ ایران و عراق است شروع شد.

برای بازی در این فیلم نامزد دریافت بهترین بازیگر نقش اول مرد در جشنواره فیلم فجر سال ۷۲ شد سپس همین سال در فیلم «آخرین شناسایی» حضور داشت. در سال ۱۳۷۷ با سریال «مردان آنجلس» به تلویزیون آمد اما چندان موفق نبود یا بدلیل شرایط جسمانی نتوانست بخوبی در کارها دیده شود و ادامه دهد.

همسران رضا ایرانمنش| ازدواج اول

همسران رضا ایرانمنش: یکسال بعد از شیمیایی شدن در سن ۱۹ سالگی در سال ۱۳۶۵ ازدواج کرد که ثمره اش یک دختر بنام غزل و یک پسر بنام علی می باشد.

همسرش را حضور خدا در كنارش می داند و می گوید همسرم همیشه برایم نمونه‌ ای خوب از صبر و ایثار است که برای زندگیمان تمام توانش را گذاشته است.

همسران رضا ایرانمنش| ازدواج دوم

همسران رضا ایرانمنش: استاد ایرانمنش دی ماه ۱۴۰۰ در مراسم بزرگداشت رضا فیاضی و عنایت بخشی با همسر جدید و جوان خود در مراسم حاضر شد که بسیار مورد توجه قرار گرفت.

 مرگ 4 ساعتی

من تقریباً ۱۷ بار به کما رفتم ،۴ سال پیش هم ‌یک بار مرگ مغزی شدم، شاید باورتان نشود اما من ۴ ساعت کاملاً مرده بودم.

مرا به سردخانه بردند و بعد از ۴ ساعت دوباره برگشتم، خاطرات واضحی را به یاد دارم، احساس می کردم در خلاء هستم، می توانستم خیلی سریع به هر جا که اراده کنم بروم اما دلم نمی امد از کنار جسمم ان طرف تر بروم، مثل یک رویا بود.

علاقمندی ها

همه غذاها را می خورم و دوست دارم اما فسنجان یکی از غذاهای مورد علاقه من است، آشپزی اصلا بلد نیستم نیمرو را هم با زور درست می‌ کنم. ما حرفمان پيش جوان‌ ها خيلي خريدار دارد ، توی کوچه و بازار با جوان‌ ها با اين تيپ می رويم و ما را از خودشان می دانند و حرفمان را قبول می کنند.