داستان زن فاحشه و عابد: روزی مرد خارکن عابدی بود بعد از فراغت از کار در بیابان به استراحت نشست شروع به عبادت کرد مرد مسافری نزد خارکن آمد مرد عابد برای خوردن غذا و آب دست از عبادت برمی داشت ولی مرد مسافر هم چنان بی وقفه عبادت می کرد.
مرد خارکن از او پرسید: چگونه است که تو چنین ایمانی داری؟
مسافر گفت: من در گذشته گناهی مرتکب شدم بعد از آن گناه توبه کردم و اینک به چنین ایمانی رسیدم.
مرد خارکن مشتاقانه از مرد مسافر پرسید: که تو چه گناهی مرتکب شدی؟
مرد مسافر گفت: من در گذشته با زنی فاحشه رابطه داشتم بعد آن توبه کردم و به چنین مرتبه ای از ایمان رسیدم! تو نیز اگر دوست داری به ایمان من برسی باید گناهی که من کردم را انجام دهی!!!
خارکن پذیرفت.
پس مسافر نشانی زن فاحشه و کمی پول به او داد. خارکن راهی شد تا آن زن را بیابد و از مردم نشانی آن زن را جویا می شد!! مردمی که آن زن را می شناختند تعجب می کردند که مرد عابد با آن زن چکار دارد و چرا دنبال او می گردد!!خارکن بعد از مدتی گشت زدن بالاخره خانه زن را یافت وقتی به خانه آن زن رسید وارد شد و از او تقاضاضای گناه کرد .
زن فاحشه با دیدن ظاهر مرد در فکر فرو رفت و گفت: به ظاهر شما می خورد انسان باتقوایی باشید چرا چنین تقاضایی دارید؟
خارکن ماجرا را برایش تعریف کرد.
زن فاحشه گفت: آن که به تو چنین پیشنهادی داده نمی تواند انسان خوبی باشد او یک شیطان است برای اطمینان از حرفم به پیش آن مرد مسافر برو اگر آنجا نبود بدان شیطان است.
از قضا همان شب زن فاحشه فوت کرد و چون در شهر معروف بود هیچ کس حاضر نبود بر جسد او نماز بخواند. شیخی در خواب دید که خدا به او گفت من گناه چندین ساله آن زن را بخشیدم فقط به خاطر اینکه نگذاشت یکی از بنده های من به گناه آلود شود و او را از گناه برحذر کرد برو به مردم بگو که بر جنازه آن زن نماز بخوانند.
داستان های دیگر:
مخصوص تیزبین ها: در عرض 10 ثانیه اعداد 1، 2 و 3 را در این خانه و باغ پیدا کنید! آیا می توانید زمان را شکست دهید؟
خیلی جالبه: تست شخصیت: به من بگو کدام ماسک را انتخاب می کنی و من به تو می گویم که تو کی هستی
تست چالشی: آیا پاسخ صحیح این مجموعه را می توانید پیدا کنید؟
داستان عشق پستچی از چیستا یثربی بدون سانسور
داستان زن بدکاره و امام موسی کاظم(ع) که باید بخوانید!
داستان عاشقانه عشق و هوس از کتاب فیه ما فیه مولانا
