امپراطور کوزکو ازدواج کرد و از شوهر آلمانیش رونمایی کرد

سارا محبی27 تیر 1402آخرین بروزرسانی: 5 اسفند 1402

0 زمان تقریبی مطالعه 2 دقیقه

امپراطور کوزکو: زینب موسوی خالق کارکتر امپراطور کوزکو با انتشار عکسی با لباس عروس در کنار همسرش، خبر خوش ازدواجش را علنی کرد. بعد از اعلام این خبر هنرمندان زیادی از جمله حسین ماهینی، پریناز ایزدیار، بهرنگ علوی، بهاره کیان افشار، مارال فرجاد و … ازدواج وی را تبریک گفتند. با فرهنگ و هنر مجله گفتنی همراه باشید و تصویر همسر امپراطور کوزکو را ببینید.

زینب موسوی متولد ۸ اسفند ۱۳۶۸ در قم، اولین زن استندآپ کمدین ایران است و پیج طنز «امپراطوری کوزکو» را در اینستاگرام به وجود آورد. اما به دلیل انتشار مطالب طنز به دادستانی احضار شد و چند روزی در زندان بود.

شاید بپسندید: کلیپ عروسی بهرام رادان در گرجستان را ببینید+ عکس های عروس و داماد

امپراطور کوزکو (زینب موسوی) در پست مربوط به ازدواجش نوشت:

امپراطور کوزکو1 — **امپراطور کوزکو(زینب موسوی) در کنار همسرش**

فروردین نود و پنج بود. من تو یه شرکت داغونی برنامه نویس وب بودم. حالمم خیلی بد بود. کار بد حقوق بود همکارای بد زندگی افتضاح.

اون وقتا بهترین لحظات وقتایی بود که با بچه‌های سایت طرفداری کل کل می‌کردیم. اونجا یه پسری بود که نمی‌شناختمش تازه اضافه شده بود. با هم یکی از بچه‌ها رو دست انداختیم و بعدش شماره اشو بهم داد. با خودم گفتم چه پسر قشنگیه. چقدر باحاله. بعداً صمیمی‌تر شدیم. وقتی قرار شد امپراطور کوزکو رو بسازم داشتم باهاش حرف می‌زدم. فروردین ۹۵ بود هنوز آخرای فروردین بود و هر روز من تو تلگرام می‌گذشت با پسری که تازه رفته بود آلمان و خیلی قشنگ بود. و به همه می‌گفتم مدل پسرونه منه با این تفاوت که طرفدار بایرن مونیخه

اولین کلیپو که ساختم واسش فرستادم گفت خیلی بامزه است خیلی کارت میگره فالوئرت میشه یه میلیون. فالوئرت بشه یه میلیون خودم میام می‌گیرمت.

شد اولین فالوئرم بزرگترین طرفدارم و حامی همیشگی کارم.

۳ سال گذشت من اومدم تهران دیگه طرفداری نرفتم اونم نرفت. زندگیمون از هم خیلی دور شد ولی همیشه وقتی گربه میدیدم هر وقت بایرن مونیخ می دیدم هر وقت برکینگ بد می دیدم یاد یه پسر قشنگی میوفتادم که خیلی باحال بود.

خرداد ۹۸ بود زندگی هنوز انقدر تلخ نشده بود. گفت بیخیال این همه فاصله من دوستت دارم و نمی‌دونست که من خیلی وقته دوستش دارم…

الان ۱۴۹۶ روز از اون شب میگذره. ۱۴۹۶ بار هر شب ساعت ۱۲ شب بهش گفتم دوسش دارم تا روزمو با دوست داشتن بهش آغاز کنم. ۱۴۹۶ روز منهای ۲۸ شب زندان…

فالوعرم هیچ وقت یه میلیون نشد. ولی فردا صبح بالاخره باهم از خواب بیدار میشیم و من بیشتر از همیشه عاشقشم… دوستت دارم مهرداد خوبم ♥️