بواسیر ناپلئون بناپارت باعث شکست او شد! سرنوشت همسر او چه شد؟
بواسیر ناپلئون بناپارت: یکی از مورخان نوشته که وی مبتلا به بواسیر بود و قبل از جنگ واترلو داروهایش گم شد و ناپلئون نتوانست روی اسب بنشیند و برای آخرین بار صحنۀ نبرد را ارزیابی کند.
ناپلئون بناپارت در 15 اوت 1769 به دنیا آمد. او از سال 1799 تا 1815 قدرت را در فرانسه در اختیار داشت، اما از سال 1804 به بعد، به عنوان امپراتور بر این کشور حکومت کرد.
ناپلئون اگرچه یک نابغۀ نظامی بود و عمدۀ شهرتش ناشی از همین نبوغش بوده، ولی به دلیل تهیۀ “کد ناپلئون” خدمت مهمی به فرانسه و بسیاری از کشورهای دنیا کرده است.
ناپلئون در بین ما ایرانیان، جدا از جایگاه تاریخیاش، از دو حیث دیگر نیز شهرت دارد. نخست به دلیل رمان و سریال “داییجان ناپلئون” و دوم به دلیل شباهتهایش به رضاشاه (یا دقیقتر: شباهت رضاشاه به او).
نام ناپلئون در ایران تا حد زیادی به دلیل رمان و بویژه سریال “داییجان ناپلئون” بلندآوازه شده است. در غیاب این رمان و سریال، ناپلئون برای ما ایرانیان سیاستمداری مثل بیسمارک یا آبراهام لینلکن میشد.
ما ایرانیها نام کوچک بناپارت را “ناپِلئون” تلفظ میکنیم ولی در سریال مذکور، داییجان نام او را “ناپُلئون” تلفظ میکرد و این بر طنز کلام او میافزود و به نظر نادرست هم میآمد.
اما واقعیت این است که در زبان فرانسوی همان ناپُلئون درست است. نام او به فرانسوی چنین نوشته میشود: Napoléon Bonaparte. خلاصه، حق با داییجان ناپُلئون بوده!
اما دربارۀ شباهتهای ناپلئون و رضاشاه باید گفت که ناپلئون در سال 1799 کودتا کرد، رضاخان نیز در 1299؛ ناپلئون در 1804 تاجگذاری کرد و امپراتور فرانسه شد، رضاخان نیز در 1304 تاجگذاری کرد و پادشاه ایران شد؛ به قدرت رسیدن ناپلئون محصول تعادل طبقاتی پس از کشمکشهای انقلاب فرانسه بود، به قدرت رسیدن رضاخان نیز محصول تعادل طبقاتی پس از کشمکشهای انقلاب مشروطه بود؛ اقدامات و اصلاحات ناپلئون در فرانسه و رضاشاه در ایران معطوف به “پیشرفت” بودند؛ هر دو “دیکتاتور” بودند؛ و نهایتا هر دو با نقشآفرینی نظامی و سیاسی خارجی از قدرت ساقط شدند.
ناپلئون در 1769 در جزیرۀ کُرس به دنیا آمد. جزیرۀ کرس کمی قبل از تولد ناپلئون تحت حاکمیت فرانسه درآمده بود ولی در اصل جزیرهای ایتالیایی بود. در واقع ناپلئون ایتالیاییتبار بود و خاندانش حدود دو قرن قبل از تولد وی، به جزیرۀ کرس مهاجرت کرده بودند.
ناپلئون شاید به دلیل تبار و فرهنگ ایتالیاییاش، زمانی که همهکارۀ فرانسه شد، کلیسای کاتولیک را به رسمیت شناخت (1802 میلادی) و حتی از پاپ برای شرکت در مراسم تاجگذاریاش دعوت کرد (1804).
رابطۀ مثبت او با کلیسای کاتولیک در حالی رقم خورد که انقلابیون فرانسه، اکثرا منتقد سرسخت مسیحیت و کلیسای کاتولیک بودند. ناپلئون از جهات متعددی نمایندۀ انقلاب فرانسه بود ولی به ضدیت انقلابیون فرانسوی با کلیسای کاتولیک وقعی ننهاد؛ ضدیتی که در نیمۀ دوم قرن هجدهم مبنای یک انقلاب فرهنگی عمیق در جامعۀ فرانسه شده بود و نهایتا در سال 1905موجب قانونیشدن تمامعیار لائیسیته در فرانسه شد.
برخی گفتهاند ناپلئون شخصا مذهبی نبود و صرفا برای جلب رضایت اطرافیانش، پاپ را به مراسم تاجگذاریاش دعوت کرد ولی خود ناپلئون در وصیتنامهاش نوشته است: « من عیسوی هستم و دارای مذهب کاتولیکی رومی میباشم و با همین مذهب که بیش از پنجاه سال قبل از این متولد شدهام میمیرم.»
نکتۀ دیگر اینکه، ناپلئون هر چند که ستیزهای با کلیسای کاتولیک نداشت، ولی خودش را فرانسوی میدانست و ملیت فرانسوی برایش مهمتر از کلیسا و مسیحیت بود. به همین دلیل در مراسم تاجگذاریاش، وقتی که پاپ میخواست تاج را بر سر او بگذارد، تاج را از دست پاپ گرفت و خودش آن را بر سر نهاد.
این اقدام صرفا عملی خودپسندانه و متکبرانه نبود بلکه حاوی این پیام بود که مشروعیت دولت فرانسه، متکی به دیانت مسیح و کلیسای کاتولیک نیست.
زندگی عشقی ناپلئون بناپارت
قبل از پرداختن به اصلاحات ناپلئون، بهتر است نگاهی به زندگی زناشویی او بیندازیم. زمانی که ناپلئون خودش را امپراتور فرانسه خواند، ژوزفین بوهارنه نیز امپراتریس (ملکه) فرانسه شد. ناپلئون در سال 1796 با ژوزفین ازدواج کرده بود.
در 1794 ناپلئون با دختری به نام دزیره کلاری قرار ازدواج گذاشته و با یکدیگر نامزد شده بودند. ناپلئون فقیر 70 سکه از دزیره قرض کرد تا به پاریس برود ولی دو سال بعد، بدون اطلاع به دزیره، در پاریس با ژوزفین ازدواج کرد! ژوزفین شش سال از ناپلئون بزرگتر بود و از همسر اولش نیز دو فرزند داشت.
دزیره اگرچه مرفه بود ولی دختری شهرستانی بود اما ژوزفین جزو “زنان درجهاول” پاریس محسوب میشد. ثروت بیشتر و جایگاه اجتماعی بالاتر، جزو دلایل فراموش شدن دزیره و دلبستن ناپلئون به ژوزفین بود.
با این حال گویا ژوزفین حقیقتا تنها عشق زندگی ناپلئون بود زیرا آخرین کلمات ناپلئون در بستر مرگ چنین بود: «فرانسه، ارتش، در رأس ارتش، ژوزفین.»
هنگام تاجگذاری (1804)، هشت سال از ازدواج ناپلئون و ژوزفین میگذشت و رابطهشان مدتها بود که دیگر چنگی به دل هیچ کدام نمیزد. ژوزفین ولخرج بود و خواهران ناپلئون هم حسود! هر چه بود، از جایی به بعد، نه ناپلئون به ژوزفین وفادار بود نه ژوزفین به ناپلئون.
ولی مشکل اصلی این بود که ژوزفین از ناپلئون بچهدار نمیشد. این شد که بناپارت کبیر ژوزفین زیبا را طلاق داد و با ماری لوئیز، دختر امپراتور اتریش، ازدواج کرد و از او صاحب یک پسر شد.
اصلاحات ناپلئون چه بود و او چطور به سمت حکمرانی خوب حرکت کرد؟
ارزش پول فرانسه در اواخر دورۀ حکومت لوئی شانزدهم به قدری کاهش یافته بود که مردم باید چرخی پر از فرانک را در قبال خرید نان بیکیفیت پرداخت میکردند. همچنین در دورۀ دهسالۀ پس از انقلاب تا کودتای ناپلئون، خزانهداری کشور پول بسیار کمی در اختیار داشت.
تنشهای سیاسی حکومت وحشت و سپس ناکارآمدی حکومت دایرکتوار، موجب شده بود که نرخ تورم به صورت سرسامآوری افزایش یابد. دولت بسیار بدهکار بود و به علت فقدان سازماندهی مالی، حقوق کارمندان دولت و سربازان ارتش مدت زیادی بود که پرداخت نشده بود. مردم فقیر و گرسنه بودند و هر لحظه انتظار شورش در کشور وجود داشت.
ناپلئون ابتدا وزارتخانههای مالیه و خزانهداری را اصلاح کرد. پول موجود در خزانه تنها ۱۶۷ هزار فرانک بود، در حالی که دولت ۴۷۴ میلیون فرانک بدهی داشت. بنابراین اصلاح نظام مالیاتی فرانسه در دستور کار قرار گرفت.
منبع اصلی درآمد دولت در این زمان مالیات بر زمین بود. ناپلئون اخذ مالیاتهای مستقیم به روش گذشته را تا حدی کاهش داد، چراکه در این روش به جهت فساد موجود تا وصول مالیات به خزانه چیز چندانی باقی نمیماند. به جای آن در این دوره به ویژه بین سالهای ۱۸۱۲-۱۸۰۶ مالیات غیرمستقیم بر کالاها حدود ۴۰۰ درصد افزایش یافت. بهعلاوه بودجه کشور با وسواس زیادی هزینه میشد.
اصلاح نظام بانکی اقدام دیگر ناپلئون بود و در راستای آن یک سیستم بانکداری عمومی ایجاد شد تا از تورم جلوگیری و نرخ ارز کنترل شود.
در سال ۱۸۰۰ یک بانک خصوصی با سهامداران ویژه تاسیس شد که هدف آن بهبود بهرهوری دولت در امور مالی بود اما به مرور دولت اعمال نفوذ و کنترل خود بر آن را افزایش داد. در اثر اقدامات ناپلئون، در سراسر اروپای آن زمان پول فرانسه باثباتترین ارز به شمار میرفت.
نکتۀ مهم دیگر این بود که ناپلئون بریتانیا را محاصره و تحریم کرده بود و همین سبب شد که فرانسه بتواند کالاهای خود را با قیمت بالاتری در بازارهای اروپا و حتی شرق به فروش برساند. البته در مناطقی که ارتش بریتانیا قدرتمند بود، استفادۀ اقتصادی از استراتژی تحریم بریتانیا چندان امکانپذیر نبود.
اما هر چه بود، قرار دادن بریتانیا در تنگنای تحریم، در کوتاهمدت به اقتصاد فرانسه کمک قابل توجهی کرد. اگرچه در درازمدت به زیان اقتصاد فرانسه تمام شد؛ چراکه محاصره و تحریم بریتانیا، پروژهای هزینهبر بود.
در دولت ناپلئون، طی مدت ده سال ظرفیت فرانسه در تولید پنبه با فناوری جدید حدود چهاربرابر شد و این صنعت موفق شد، سهم قابل ملاحظهای در بازارهای جهانی به دست آورد. تأسیس بانک مرکزی و توسعۀ مراکز تحصیلات عالی هم جزو اقدامات اصلاحی ناپلئون بود.
اقدامات دیگر ناپلئون، احداث و یا بازسازی زیرساختهایی نظیر جادهها، پلها، راهها و کانالها برای تسهیل ارتباطات و تجارت بود. فرانسه از دعوای انقلابیون تندرو رها شده بود و در مسیر بازسازی و نوسازی قرار گرفته بود.
و نهایتا، در حکومت ناپلئون “یارانۀ مواد غذایی” برقرار شد تا نیازهای غذایی اساسی در پایینترین قیمت باقی بماند. دولت برای کمک به فقرا نان خریداری کرده و نانها را بین آنها توزیع میکرد. با رویکرد چندجانبهای که در زمینۀ اصلاحات اقتصادی برقرار شد، حرکت به سمت رفاه اقتصادی آغاز و تقویت شد.
در نتیجۀ اصلاحات ناپلئون، رشد تورم متوقف شد، دولت به تعادل در بودجه رسید، هزینههای زندگی ثابت باقی ماند، بدهیهای دولت به سرعت پرداخت شد، فقر تا حدود زیادی کاهش یافت و فرصتهای شغلی بیشتری نیز برای فرانسویان فراهم شد. ناپلئون اگرچه جنگسالار بود، ولی دولتش در آن برهۀ تاریخی، حقیقتا کارآمد بود.
اما احتمالا ماندگارترین اقدام اصلاحی ناپلئون برای ملت فرانسه، تدوین قانون مدنی فرانسه بود که به “کد ناپلئون” (Napoleonic Code) مشهور است. کد ناپلئون، پایۀ حقوق مدنی فرانسه را تشکیل میدهد و بیشتر قوانین مدنی دنیا – از جمله ایران – تحت تاثیر آن تنظیم شدهاند.
کد ناپلئون بر بنیادهای “نظام حقوقی رومی-ژرمنی” بنا شده است و همچنین اساس حقوق مدنی در کشورهای پیروِ “حقوقِ نوشته” است. نظامهای حقوقی در جهان کنونی مبتنی بر یکی از چهار سیستم زیر و یا محصول ترکیبی از این چهار سیستم حقوقیاند: حقوق رومی-ژرمنی (civil law)، حقوق عرفی (common law)، قانون مجلس یا قانون مصوبه (statutory law)، احکام دینی.
از این چهار نظام حقوقی، اولی و دومی رایجترین نظامهای حقوقی جهاناند و نظام حقوقی رومی-ژرمنی از حیث وسعت جغرافیایی و جمعیت تحت پوشش، در صدر این چهار سیستم قرار دارد. مهمترین ویژگی این نظام حقوقی تدوین مجموعه قوانینی است که منبع اصلی آن بهشمار میروند؛ به همین دلیل به “حقوق مدون” یا “حقوق نوشته شده” (یا “حقوق نوشته) نیز شهرت دارد.
در فرانسۀ امروز از “کد ناپلئون” به عنوان یک سند افتخار و میراث ملی حراست میکنند و حتیالامکان از تغییر و تبدیل در آن اجتناب مینمایند و اگر تحولات اجتماعی نیازهای جدیدی را مطرح کند دیوان عالی فرانسه با تفسیرهای مناسب از مواد این قانون بنیادی، راه حلهای متناسب با نیازهای روز را از آن استخراج میکند.
به نظر برخی از صاحبنظران، همین دوام و ثبات که در نظام حقوقی فرانسه به وجود آمده باعث شده که این کشور یکی از اقطاب و بلکه بزرگترین قطب حقوقی جهان باشد.
به هر حال “کد ناپلئون” یکی از مبانی بنیادی و استوار حرکت جامعۀ فرانسه بر ریل تمدن و ترقی بوده است. به جا نهادن چنین میراثی در میان آن همه جنگ و کشورگشایی و تلاشهای روزمره برای رفع مشکلات اقتصادی جامعۀ فرانسه، نشانۀ آیندهنگری و “دولتمردی” ناپلئون بناپارت بود.
به قول جان رالز، فیلسوف سیاسی لیبرال، نیمۀ دوم قرن بیستم، سیاستمدار کسی است که درگیر سیاست روزمره است اما دولتمرد آن است که جامعه و آینده را میسازد.
حکومت ناپلئون بخاطر بواسیرش سرنگون نشد بلکه بخاطر این بود که ژان باتیست برنادت که از مارشال های مهم فرانسه بود با درخواست مجلس دی یت سوئد به ولایتعهدی سوئد منصوب شد و ملیتش رو از فرانسوی به سوئدی تغییر داد و بعد از اون با تزار متحد شد و با به اشتراک گذاشتن اطلاعاتی که از تاکتیک جنگی ناپلئون داشت با متحدانش تونست ناپلئون رو شکست بده و بعد از اون بوربن ها به تاج و تخت خودشون برگشتن