حکایت پند لقمان حکیم به فرزندش!!!

حکایت پند لقمان حکیم به فرزندش: لُقْمان حکیم از شخصیتهای قرآنی که قبل از اسلام میزیسته است. لقمان به حکمت، مواعظ و داستانهای اخلاقی مشهور است و سورهای از قرآن به نام او است. شرک نورزیدن به خدا، تواضع در برابر مردم، وقار در راهرفتن، میانهروی در زندگی، ویژگیهای همنشین خوب و ادب آموختن از بیادبان از حکمتهای معروف لقمان است.
لقمان حکیم از شخصیت های معروف اخلاقی و دانا مورد پذیرش مورخان قرار گرفته است اگرچه به دلیل شباهت های داستانی با بعضی از شخصیت های تاریخی و افسانه ای از جمله لقمان بن عاد اساطیری، ازوپ، بلعم باعورا، احقیار و لقمان معمر، یکی پنداشته شده است.درباره اصل و نژاد لقمان اختلاف وجود دارد بعضی او را به قوم عاد نسبت داده و برخی دیگر او را از بنی اسرائیل می دانند. عده ای معتقدند او غلام حبشی یکی از ثروتمندان بنی اسرائیل در زمان داود نبی بود که به دلیل داشتن حکمت و دانایی از طرف ارباب خود آزاد شد.
حکایت پند لقمان حکیم به فرزندش
لقمان حكیم پسر را گفت: امروز طعام مخور و روزه دار، و هرچه بر زبان راندی، بنویس. شبانگاه همه آنچه را كه نوشتی، بر من بخوان. آنگاه روزهات را بگشا و طعام خور.
شبانگاه، پسر هر چه نوشته بود، خواند. دیروقت شد و طعام نتوانست خورد. روز دوم نیز چنین شد و پسر هیچ طعام نخورد. روز سوم باز هرچه گفته بود، نوشت و تا نوشته را بر خواند، آفتاب روز چهارم طلوع كرد و او هیچ طعام نخورد.
روز چهارم، هیچ نگفت. شب، پدر از او خواست كه كاغذها بیاورد و نوشتهها بخواند. پسر گفت: امروز هیچ نگفتهام تا برخوانم. لقمان گفت: پس بیا و از این نان كه بر سفره است بخور و بدان كه روز قیامت، آنان كه كم گفتهاند، چنان حال خوشی دارند كه اكنون تو داری.
لقمان حکیم علیه السلام : یا بُنَىَّ تَوَکَّلْ عَلَى اللّه ِ ثُمَّ سَلْ فِى النّاسِ مَنْ ذَا الَّذى تَوَکَّلَ عَلَى اللّه ِ فَلَمْ یُکْفَ؛
فرزندم! بر خدا توکل کن و آنگاه از مردم سؤال کن: چه کسى بر خدا توکل کرد و خدا اورا کفایت نکرد.