طبق آمار، بیشتر دیوانگان و منحرفان مرد هستند. با این حال، زنان خونخواری در تاریخ جهان هستند که می توانند از هر دیوانه و منحرفی که تاکنون شنیده اید، وحشتناک تر باشند و جنایت بیشتری مرتکب شده باشند.
یكی از آنها ایلزه كوچ «Ilse Koch« معروف به زن آباژور است كه در صدر لیست وحشتناک ترین زنان تاریخ جهان قرار دارد.
پیش از خواندن ادامه مطلب تاکید می شود: خواندن این ماجرای تاریخی برای افراد زیر 18 سال توصیه نمی شود!
ما در ادامه به چندین حقیقت ترسناک درباره زندگی شخصی و جنایت ها و اقدامات ترسناک ترین زن تاریخ اشاره می کنیم:
آغاز پاکسازی نژادی
در جنگ جهانی دوم برای تحقق ایده های هیتلر ، مجریانی لازم بود – افرادی بدون ترحم، دلسوزی، وجدان و بدون سلامت روان. رژیم نازی با جدیت سیستمی را ایجاد کرد که بتواند چنین زنان و مردانی را تولید کند.
نازی ها اردوگاه های کار اجباری زیادی را در قلمرویی که خود اشغال کرده بودند، ایجاد کردند که به اصطلاح “پاکسازی نژادی” اروپا در نظر گرفته شده بود.
این واقعیت که زندانیان یا معلول بودند یا افراد مسن و کودکان برای سادیست های SS از اهمیتی برخوردار نبودند. آشویتس، تربلینکا، داچائو و بوخنوالد تجسم جهنم روی زمین شد، جایی که مردم به طور سیستماتیک در اتاق های گاز مسموم می شدند و یا از گرسنگی و تحمل ضربات وحشیانه می‌مردند.
1-چگونه او به ترسناک ترین زن تاریخ مشهور شد؟
ایلس کوهلر در درسدن در یک خانواده معمولی متولد شد. در مدرسه، او دانش آموز كوشا و كودكی بسیار شاد بود. در جوانی، به عنوان كتابدار، كار می‌كرد، بین پسران روستایی از موفقیت زیادی برخوردار بود، اما همیشه خود را برتر از دیگران می دانست و به طور واضح در شایستگی هایش اغراق می كرد.
در سال ۱۹۳۴ ، او با كارل كوچ ملاقات كرد كه دو سال بعد با او ازدواج كرد.
هنگامی که خودخواهی او با جاه طلبی های SS کارل کوچ همراه شد، ظلمات نهفته ایلس آشکار شد. این زن در تاریخ جهان به عنوان یکی از پیچیده ترین جنایتکاران نازی اعلام شد.
گزارشگرانی که در جلسه دادگاه در پرونده این سادیست خونخوار حضور داشتند، در مطالبی او را منحصراً “عوضی بوخنوالد” و “زن آباژور” خوانده بودند.
در سال ۱۹۳۶ ، ایلس داوطلب شد در اردوگاه کار اجباری ساچسنهاوزن، جایی که کارل در آن خدمت می کرد، کار کند.
در ساچسنهاوس ، کارل در بین اسرا شهرت خود را به عنوان یک سادیست به دست آورد. در آن زمان ، كوچ قدرت زیادی پیدا كرد و با تماشای روزانه نابودی مردم، لذت بیشتری از عذاب زندانیان میگرفت. اما در اردوگاه ، اسرا بیشتر از ایلس می ترسیدند تا از فرمانده.
آغاز بدنام شدن در میان زندانیان
در سال ۱۹۳۷، کارل کوچ به عنوان فرمانده اردوگاه کار اجباری بوخنوالد منصوب شد و ایلس نیز به آن جا رفت. زندانیان گفتند که او غالباً در اطراف اردوگاه قدم می زد و هر کس را که با لباس راه راه ملاقات می کرد شلاق می زد.
گاهی اوقات ایلس با خود یک سگ گرسنه همراه می برد و سگ را به جان زنان باردار یا زندانی های فرسوده می انداخت، از وحشتی که زندانیان تجربه می کردند خوشحال می شد. جای تعجب نیست که آنها او را “عوضی بوخنوالد” می نامیدند.
2-چرا مردانی که تتو داشتند از او می ترسیدند؟
اما شور واقعی این خانم خال کوبی بود. او به مردان زندانی دستور داد كه لباس خود را درآورند و بدن آنها را معاینه كنند. او به کسانی که خالکوبی نداشتند ، علاقه ای نداشت، اما اگر الگوی عجیب و غریب را بر روی بدن کسی میدید، چشمانش برق می زد، زیرا این بدان معنی بود که او با قربانی دیگری روبرو می شود.
بعدها ایلس با نام خانم آباژور لقب گرفت. او برای ایجاد انواع وسایل خانگی از پوست و استخوان مردان به قتل رسیده استفاده کرد و بسیار به این کار افتخار می کرد.
او پوست و استخوان کولی ها و اسیران جنگی را که خال کوبی روی سینه و پشتشان داشتند، پیدا میکرد و معتقد بود برای صنایع دستی مناسب ترین و گسترده ترین قسمت در بدن بود. ایلس مخصوصاً به درست کردن جلد آباژور علاقه زیادی داشت.
یکی از زندانیان، آلبرت گرنوفسکی یهودی، که مجبور به کار در آزمایشگاه آسیب شناسی بوخنوالد بود، پس از جنگ گفت که زندانیانی که توسط ایلس با خال کوبی انتخاب شده بودند، به دیسپانسر منتقل میشدند. آنها در آنجا با استفاده از تزریقات کشنده کشته می شدند.
تنها یک راه قابل اعتماد برای نجات از است این “عوضی” و تبدیل نشدن به روی آباژور وجود داشت: اسرا باید پوست خود را مثله می کردند یا در یک محفظه گاز باید می مردند.
اجساد “با ارزش هنری” به آزمایشگاه آسیب شناسی تحویل داده میشدند، بعد در آن جا با الکل تحت درمان قرار میگرفتند و با دقت پوست کشی میشدند. سپس خشک شده، روغن کاری و در کیسه های مخصوص بسته بندی میشدند.
3-ساختن سفره و لباس زیر از پوست انسان و فروش آن
در همین حال ، ایلس مهارتهای خود را کامل کرد. او شروع به درست کردن دستکش، سفره، و حتی لباس زیر زنانه از پوست انسان کرد و کارت پستالهایی از پوست اسیران جنگی (حدود ۳۶۰۰ قطعه) ، کیف پول و همچنین جلد چرمی برای کتابها کرد. بسیاری از دوستان وی، همسران ارتشیان، سفارش می دادند و از خرید محصولات از مجموعه ایلس خوشحال بودند.
ظاهراً سرگرمی وحشیانه ایلس کوچ در بین همکارانش در دیگر اردوگاهه ای کار اجباری، مد شد. برای او باعث خوشحالی بود كه با همسران فرماندهان اردوگاه های دیگر مطابقت داشته باشد و دستورالعمل های مفصلی در مورد چگونگی تبدیل پوست انسان به جلد های عجیب کتاب، آباژورها، دستکش یا سفره را به آنها بدهد.
4- او به یکی از زندانیان علاقه مند شد اما…
با این حال ، فکر نکنید خانم آباژور با تمام احساسات بشر بیگانه بود. یک بار ایلس، جوانی بلند قد و خوش تیپ را در میان زندانیان دید. قهرمانی با دو متر قد.
ایلس او را دوست داشت و به نگهبانان دستور داد كه به شدت جوان چكی را تغذیه كنند. یک هفته بعد به او لباس تمیز داده شد و به اتاق ایلس آورده شد.
ایلس با یک لیوان شامپاین در دستش به سمت او رفت. با این حال، مرد ناراحت شد: “- من هرگز با تو نخواهم خوابید. تو SS هستی و من کمونیست هستم! لعنت بر تو! ”
ایلس سیلی محکمی به او زد و فوراً نگهبان را صدا کرد. مرد جوان مورد اصابت گلوله قرار گرفت و ایلس دستور داد كه قلبی را كه گلوله داخل آن بود بیرون بیاورند وآن را در الكل قرار داد.
او این قلب را روی میز کنار تخت خود قرار داد. در شب، نوری که اغلب در اتاق خوابش می درخشید، در پرتو آباژور “خال کوبی” ، با نگاه کردن به قلب قهرمان مرده، اشعار عاشقانه می سرود …
5- ایلس کوچ تا سال ها مجازات نشد تا اینکه…
به زودی ، توجه مقامات به خانم كوچ جلب شد. در اواخر سال ۱۹۴۱، زوج كوچ به جرم “ظلم بیش از حد و فساد اخلاقی” در دادگاه SS در كاسل حاضر شدند. با این حال، در آن زمان، تمامی سادیست های دوران جنگ، موفق به فرار از مجازات شدند و تنها در سال ۱۹۴۴ دادگاهی برگزار شد که در آن قادر به فرار از مسئولیت نبودند.
در یک هوای سرد آوریل سال ۱۹۴۵، فقط چند روز قبل از آزادسازی اردوگاه توسط نیروهای متفقین، کارل کوچ در حیاط همان اردوگاه جایی که او هزاران سرنوشت انسانی را بی صدا کرده بود، تیرباران شد.
گناه ایلس بیوه از همسرش کمتر تشخیص داده شد. بسیاری از زندانیان معتقد بودند كه کارل تحت تأثیر همسرش مرتكب جنایاتی شده است. با این حال، از نظر SS ، گناه او ناچیز بود. سادیست از زندان آزاد شد. با این وجود، او به بوخنوالد برنگشت.
ایلس کوچ پس از سقوط “رایش سوم”، امیدوار بود در حالی که آنها در اس اس و گشتاپو “ماهی های بزرگ” را می گرفتند، او را فراموش کنند. او تا سال ۱۹۴۷ آزاد بود ولی عاقبت عدالت پیروز شد.
ایلس یک بار در زندان اظهاراتی کرد که در آن اطمینان داد که او فقط “خدمتگزار” رژیم است. او ساختن چیزهایی از پوست و استخوان انسان را تکذیب کرد و ادعا کرد که او توسط دشمنان مخفی رایش محاصره شده است و به او تهمت زده اند.
6-ایلس کوچ با این حیله خاص از اعدام نجات یافت و آزاد شد!
پس از آزادسازی بوخنوالد توسط متفقین، ایلس موفق به فرار شد و تا سال ۱۹۴۷ آزاد شد.
در سال ۴۷، توسط مأمورین اطلاعات آمریكا گرفته شد. قبل از محاکمه، وی بیش از یک سال در سلول انفرادی بود. ایلس به خوبی می دانست که با مجازات اعدام روبرو است، اما واقعاً نمی خواست در چهل سالگی بمیرد.
روش های مختلفی برای جلوگیری از مجازات اعدام وجود داشت که یکی از آنها حاملگی است. ایلس این راه را انتخاب کرد.اما چگونه در یک سلول امنیتی باردار شود، جایی که حتی یک مگس نیز در آن نفوذ نمی کند؟
در طی ملاقات با دوستان یا نزدیکان، به او کپسولی با اسپرم داده شد و او با انگشت وارد واژن کرد. در زمان دادگاه، او در ماه دوم بارداری بود.
به مدت چند هفته، بسیاری از زندانیان سابق با چشمان خشمگین به صحن دادگاه آمدند تا حقیقت را درباره گذشته ایلزه کوچ بگویند.
دادستان گفت: این واقعیت که این زن در حال حاضر باردار است، او را از مجازات معاف نمی کند. با این وجود، از اعدام جلوگیری شد.
ژنرال آمریکایی امیل کیل حکم را خواند: “ایلس کوچ – حبس ابد”.
در سال ۱۹۵۱، نقطه عطفی در زندگی ایلس کوچ رخ داد. ژنرال لوسیوس کلی، کمیسر عالی منطقه اشغال ایالات متحده در آلمان ، جهان را در هر دو طرف اقیانوس اطلس، هم جمعیت کشورش و هم جمهوری فدرال آلمان که در ناحیه ویرانگر رایش سوم شکست خورده پدید آورده شوکه کرد.
او به ایلس كچ آزادی داد اظهار داشت كه تنها “شواهد غیررسمی وجود دارد و هیچ مدرکی مبنی بر مشاركت وی در ساخت صنایع دستی چرم خالکوبی وجود ندارد.”
7- او دوباره زندانی شد و در نهایت خودش به زندگی اش پایان داد
وقتی مجرم آزاد شد، جهان از اعتقاد به صحت این تصمیم خودداری كرد. ویلیام دنسون، وکیل واشنگتن، دادستان دادگاه که ایلس کوچ را به حبس ابد محکوم کرد، گفت: “این یک اشتباه عظیم در عدالت است. ایلس کوچ یکی از بدنام ترین سادیست ها در بین جنایتکاران نازی بود. محاسبه تعداد افرادی که می خواهند علیه او شهادت دهند محال است، نه تنها به این دلیل که او همسر فرمانده اردوگاه بود، بلکه به این دلیل که او یک موجود خداپرست است. ”
با این حال، ایلس کوچ به سزای خود رسید تا از آزادی لذت نبرد، به محض اینکه از زندان نظامی آمریکا در مونیخ خارج شد، توسط مقامات آلمانی دستگیر شد و دوباره زندانی شد.
وزارت دادگستری باواریا با جستجوی زندانیان سابق بوخنوالد، تحقیقات خود را آغاز کرد و مدارک جدیدی را منتشر می کند که باعث می شود جنایتکار جنگی برای بقیه روزهای عمر خود در یک سلول محبوس شود. ۲۴۰ شاهد در دادگاه شهادت دادند. آنها در مورد ظلم های سادیستی در اردوگاه مرگ نازی ها صحبت کردند.
این بار، ایلس کوچ توسط آلمانی ها مورد قضاوت قرار گرفت، به نام نازی ها به اعتقاد وی، وفادار خدمت “واترلند” شد. او دوباره به حبس ابد محکوم شد. به او محکم گفته شد که این بار دیگر نمی تواند به هیچ امیدی متکی باشد.
اعتراضات بعدی توسط این زن به سرعت رد شد. در پایان، زندگی کوچ در اول سپتامبر ۱۹۶۷ به پایان رسید. “جادوگر بوخنوالد” بعد از گذراندن بیست سال در زندان، زندگی خود را با حلق آویز کردن خود در سلول به اتمام رساند.
