سرگرمی

حکایت ناشکری خر از مثنوی معنوی مولانا | حکایت ناشکری خری که خود را با اسب ها مقایسه می کرد

مرد سقایی خری داشت که از بس از آن خر کار کشیده، پشت خر دوتا شده و پر از جراحات و زخم ها گردیده بود. غذای خر بیچاره جز کاه چیز دیگری نبود، در حدی که خر آرزوی مرگ خودش را داشت. روزی آخوردار پادشاه که با مرد سقا آشنایی داشت در حاب صحبت با مرد می شود و پس از مدتی چشمش به خر می افتد و از مرد می پرسد که چرا این خر به این روز افتاده است و به او پیشنهاد می دهد که خر را چندگاهی به آخور شاه ببرد تا آن خر جانی تازه کند.

مرد سقا از این پیشنهاد خوشش آمد و در دلش گفت خوب است که خر چند روزی در آخور سلطنتی باشد و قوای خودش را بدست می آورد و میتواند به مانند گذشته کار کند، پس با پیشنهاد دوستش موافقت کرد و خر را به وی سپرد.

این مطلب هم جالبه: بازی فکری: با هوش بی نظیر خودتون مشاور املاکی که تقلبی است را شناسایی کنید!

حکایت ناشکری خر

خر به آخور شاهی برده می‌شود و در آنجا در کنار اسبان تازی و جنگی قرار میگیرد و میبیند که آن اسبان چه بانوا و فربه و خوب و سرحال هستند. زیر پایشان تمیز و پاکیزه است و به وقت غذا نه کاه، بلکه جو میخورند. پس خر رو به آسمان کرده و با خدا چنین نجوا میکند:

ای خدای بزرگ! گیرم که من خرم، مگر مخلوق تو نیستم؟ چرا باید این همه زار و لاغر و بیچاره باشم، ولی اسبهای شاه این همه در ناز و نعمت و شادی به سر برند؟

حکایت ناشکری خر 1

خر در حال شکایت به آفریدگار بود که ناگهان آواز پیکار و نبرد سر داده شد و سربازان اسبان تازی را زین کرده و آماده پیکار می کنند. اسبان به میدان جنگ رفتند و پس از مدتی تیر خورده و نالان به آخور بازگشتند. نعل‌بندان نعل‌های جدیدی به سم اسبان می‌بندند و تیرها را از درون بدنشان در می‌آورند.

وقتی که خر، وضع دلخراش آنها را دید، فقر و بیچارگی خود را از یاد برد و گفت: ای خدای بزرگ، من به همان بینوایی و بیچارگی، خشنود هستم.

مولانا در این حکایت می‌گوید که هیچگاه نباید تمنای چیز دیگری را داشته باشی که به تو داده نشده است، زیرا بر آورده شدن هر آرزوی غیر معنوی حتما همراه با درد و رنج خواهد بود که آن برای انسان تا قبل از رسیدن به آن تمنا و آرزو قابل دیدن نیست و تنها با رسیدن به آن آرزو است که درد و رنج ناشی از آن نیز خود را آشکار خواهد کرد.

مولانا میفرماید فقط زمانی که گشایش و آسودگی از روی بخشایش و عنایت خداوند به انسان برسد، دارای لذت و شیرینی حقیقی است که هیچگاه با درد و رنج همراه نخواهد بود.

امیدواریم از حکایت ناشکری خر لذت برده باشید. شما هرروزه در مجله اینترنتی گفتنی مطالب متنوعی از انواع حکایت و ضرب المثل و داستان را می توانید ببینید و لذت ببرید. همچنین می توانید در شبکه های اجتماعی مانند اینستاگرام و فیس بوک گفتنی ما را دنبال کنید.

مهتاب منصوری

مهتاب هستم، فارغ التحصیل رشته گرافیک از دانشگاه سوره تهران علاقه بسیاری به شخصیت های کارتونی و انیمیشنی دارم و اوقات فراغتم رمان های عاشقانه رو دوست دارم مطالعه کنم. من از زمستان 1402 به خانواده گفتنی پیوستم و در همین مدت کوتاه خیلی چیزها یاد گرفتم و دوست دارم مهارت هام رو روز به روز افزایش بدم.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

15 − 3 =

دکمه بازگشت به بالا