;

سریال دلدادگان

سریال دلدادگان یک سریال تلویزیونی ایرانی با 3 فصل مختلف است و به کارگردانی منوچهر هادی و تهیه‌کنندگی ایرج محمدی است.

تصویربرداری این سریال در ۲۹ مرداد ۱۳۹۶ آغاز و در تاریخ ۱۰ تیر ۱۳۹۷ به پایان رسید. ابتدا قرار بود پس از تولید از شبکه پنج پخش شود، اما بعد از مدتی این تصمیم تغییر کرد و پخش سریال را شبکه سه به عهده گرفت. این سریال در آبان ۱۳۹۸ و همچنین مهر و آبان ۱۴۰۰ و بهمن و اسفند ۱۴۰۲ از شبکه آی فیلم نیز باز پخش شده‌است.

نکته جالب نام این فیلم است که در ابتدا قرار بود با نام پاهای بیقرار از شبکه پنج سیما پخش گردد اما درست در آخرین لحظات بنا به دلایلی تغییر نام پیدا کرد. این سریال تازه ترین اثر منوچهر هادی (همسر سابق یکتا ناصر) می باشد.

در این سریال بازیگران به نامی چون حمید گودرزی، آرش مجیدی، لیندا کیانی، مهدی صبائی، افسانه ناصری، سمیرا حسن‌پور، سیروس همتی، پانته‌آ بهرام ، مسعود رایگان، مهرانه مهین ترابی و شاهرخ استخری، سامان صفاری، سانیا سالاری، ‌ملیکا شریفی‌نیا و مسعود دلخواه در این سریال ایفای نقش می‌کنند.

 

خلاصه داستان سریال دلدادگان

این سریال در 3 فصل برنامه ریزی شده است. در ادامه خلاصه داستان سریال دلداگان را مطالعه می کنید:

خلاصه فصل 1

فرزانه زندی که نام خود را افسانه مشکات گذاشته‌است رئیس شرکتی است که در آن پول‌شویی انجام می‌شود. امیر پورسلیم (سهیل سلیمان‌پور) در کنار مالک و مرضیه زندگی خوبی دارد. او مأمور اطلاعات است و به خاطر خلاف‌هایی که در شرکت افسانه انجام می‌شود در نقش یک حسابدار ساده به شرکت می‌رود. افسانه که متوجه می‌شود او پسر مالک است فکر انتقام به سرش می‌زند و تصمیم می‌گیرد خود را به امیر نزدیک کند. او از دخترش ارغوان مشکات (بهار پورسلیم) که در واقع دختر مالک است می‌خواهد که وانمود کند عاشق امیر است و ارغوان نامزدش هاتف برزگر (شاهرخ استخری) که پسر عنایت است را راضی می‌کند که در مدت کوتاهی این نقش را بازی کند. افسانه می‌خواهد اسناد شرکت را به نام امیر کند اما چون امیر آگاه است که در این شرکت چه اتفاق‌هایی می‌افتد قبول نمی‌کند. امیر متوجه می‌شود که عشق ارغوان به او یک بازی است. اما طی مدتی ارغوان واقعاً به امیر دل می‌بندد و امیر متوجه محبت واقعی ارغوان می‌شود و خود نیز عاشق ارغوان می‌شود. در طی این مدت افسانه خانواده مالک را از هم می‌پاشاند.حدیث (ملیکا شریفی‌نیا) که دختر مرضیه و مالک است و نامزد عقدی او پارسا (علی سخنگو) است، رؤیا (افسانه چهره‌آزاد) که مادر پارسا است، به علت یک قتل غیرعمد در زندان است اما او توان پرداخت دیه را ندارد. از این رو افسانه از او می‌خواهد که به شرط آزادی مادرش حدیث را رها کند و او از سر ناچاری قبول می‌کند چون در غیر این صورت مادرش را از دست می‌دهد. افسانه کارمندش نوشین الماسی (رؤیا میرعلمی) را می‌فرستد تا پسر کوچک مالک، حامد را که یک نخبه است معتاد قرص کند و حامد فکر می‌کند این قرص‌ها قرص‌های شب امتحان هستند. در این حال که دیگر خانواده مالک از هم پاشیده افسانه قصد فرار دارد. هاتف حس می‌کند افسانه سرش را کلاه گذاشته‌است و برای به دست آوردن ارغوان قصد کشتن امیر را دارد. عنایت عاشق افسانه بود و در مهار کردن هاتف به افسانه کمک می‌کرد و فکر می‌کرد افسانه می‌خواهد با او ازدواج کند اما افسانه سر عنایت را هم شیره مالیده بود. نوشین که حامد را معتاد کرده بود و باعث شده بود او به بیمارستان منتقل شود به پیش مرضیه و مالک می‌رود و می‌گوید که افسانه پشت این ماجرا بوده. در همین حال هاتف امیر و ارغوان را به جای دوری برده‌است و می‌خواهد امیر را بکشد. مالک و مرضیه با افسانه درگیر می‌شوند و افسانه می‌گوید که چه کسی است و ارغوان دختر آن هاست و قرار است پسر آنها کشته شوند اما متوجه می‌شود که امیر پسر خود اوست. قرار بوده در داستان واقعی وقتی هاتف در حال کشتن امیر است افسانه به جای امیر کشته شود اما به خاطر بعضی مشکلات که در حال ساخت سریال پیش آمد هاتف به ارغوان شلیک می‌کند تا امیر را در دلتنگی بگذارد و در آخر خود هاتف نیز می‌میرد و ارغوان به کما می‌رود. افسانه در حال فرار دستگیر می‌شود و مالک و مرضیه دوباره زندگی عادی خود را پیدا می‌کنند و پارسا به پیش حدیث بر می‌گردد و حال حامد خوب می‌شود و امیر زندگی اش را در کنار مالک و مرضیه ادامه می‌دهد و منتظر می‌مانند تا ارغوان به زندگی برگردد.

 

خلاصه فصل 2 و 3

فرزانه زندی که نام خود را افسانه مشکات گذاشته‌است رئیس شرکتی است که در آن پول‌شویی انجام می‌شود. امیر (سهیل) در کنار مالک و مرضیه زندگی خوبی دارد. او مأمور اطلاعات است و به خاطر خلاف‌هایی که در شرکت افسانه انجام می‌شود در نقش یک حسابدار ساده به شرکت می‌رود. افسانه که متوجه می‌شود او پسر مالک است فکر انتقام به سرش می‌زند و تصمیم می‌گیرد خود را به امیر نزدیک کند. او از دخترش ارغوان که در واقع دختر مالک است می‌خواهد که وانمود کند عاشق امیر است و ارغوان نامزدش هاتف که پسر عنایت است را راضی می‌کند که در مدت کوتاهی این نقش را بازی کند. افسانه می‌خواهد اسناد شرکت را به نام امیر کند اما چون امیر آگاه است که در این شرکت چه اتفاق‌هایی می‌افتد قبول نمی‌کند. امیر متوجه می‌شود که عشق ارغوان به او یک بازی است. اما طی مدتی ارغوان واقعاً به امیر دل می‌بندد و امیر متوجه محبت واقعی ارغوان می‌شود و خود نیز عاشق ارغوان می‌شود. در طی این مدت افسانه خانواده مالک را از هم می‌پاشاند. نامزد عقدی حدیث دختر مرضیه و مالک که پارسا نام دارد گرفتاری زیادی دارد. مادر او به علت یک قتل غیرعمد در زندان است اما او توان پرداخت دیه را ندارد. از این رو افسانه از او می‌خواهد که به شرط آزادی مادرش حدیث را رها کند و او از سر ناچاری قبول می‌کند چون در غیر این صورت مادرش را از دست می‌دهد. او کسی را می‌فرستد تا پسر کوچک مالک حامد را که یک نخبه است معتاد قرص کند و حامد فکر می‌کند این قرص‌ها قرص‌های شب امتحان هستند. در این حال که دیگر خانواده مالک از هم پاشیده افسانه قصد فرار دارد. هاتف حس می‌کند افسانه سرش را کلاه گذاشته‌است و برای به دست آوردن ارغوان قصد کشتن امیر را دارد. عنایت عاشق افسانه بود و در مهار کردن هاتف به افسانه کمک می‌کرد و فکر می‌کرد افسانه می‌خواهد با او ازدواج کند اما افسانه سر عنایت را هم شیره مالیده بود. کسی که حامد را معتاد کرده بود و باعث شده بود او به بیمارستان منتقل شود به پیش مرضیه و مالک می‌رود و می‌گوید که افسانه پشت این ماجرا بوده. در همین حال هاتف امیر و ارغوان را به جای دوری برده‌است و می‌خواهد امیر را بکشد. مالک و مرضیه با افسانه درگیر می‌شوند و افسانه می‌گوید که چه کسی است و ارغوان دختر آن هاست و قرار است پسر آنها کشته شوند اما متوجه می‌شود که امیر پسر خود اوست. قرار بوده در داستان واقعی وقتی هاتف در حال کشتن امیر است افسانه به جای امیر کشته شود اما به خاطر بعضی مشکلات که در حال ساخت سریال پیش آمد هاتف به ارغوان شلیک می‌کند تا امیر را در دلتنگی بگذارد و در آخر خود هاتف نیز می‌میرد و ارغوان به کما می‌رود. افسانه در حال فرار دستگیر می‌شود و مالک و مرضیه دوباره زندگی عادی خود را پیدا می‌کنند و پارسا به پیش حدیث بر می‌گردد و حال حامد خوب می‌شود و امیر زندگی اش را در کنار مالک و مرضیه ادامه می‌دهد و منتظر می‌مانند تا ارغوان به زندگی برگردد.

 

دکمه بازگشت به بالا