تیلور سوئیفت دکترا گرفت!

این ستاره موسیقی پاپ در مراسم فارغالتحصیلی دانشگاه نیویورک در بهار 2022 موفق به دریافت دکترای افتخاری شد.
این خواننده و ترانه سرای 32 ساله مهمان رسمی جشن فارغ التحصیلی بهار دانشگاه بود که امسال در استادیوم یانکی شهر نیویورک برگزار شد، جایی که ده ها هزار نفر از افراد تازه فارغ التحصیل شده از سویفت با تشویق های طولانی استقبال کردند.
جالب ترین فیلمها: فیلم عاشقانه: بهترین و جدیدترین فیلم های رمانتیک 2022، کراش را از دست ندهید!
او پس از دریافت دکترای افتخاری هنر از این دانشگاه، به روی تریبون رفت تا فارغالتحصیلان را با یک سخنرانی 20 دقیقهای غافلگیر کند. با بخش فرهنگ و هنر مجله گفتنی همراه باشید.
همچنین ببینید: سورپرایز گروه بی تی اس برای طرفداران!
سخنرانی کامل تیلور سوئیفت در دانشگاه نیویورک در سال 2022 :
تیلور سوئیفت در مراسم آغاز به کار دانشگاه نیویورک در سال 2022 میکروفون را در دست گرفت و به سادگی گفت: «سلام، من تیلور هستم».
آخرین باری که در ورزشگاهی به این بزرگی بودم، با کفش های پاشنه دار می رقصیدم و یک شلوار براق پوشیده بودم. این لباس بسیار راحت تر است. میخواهم از رئیس هیئت امنای دانشگاه نیویورک، بیل برکلی و همه معتمدین و اعضای هیئت مدیره، رئیس دانشگاه نیویورک، اندرو همیلتون، استاد کاترین فلمینگ، و اساتید و فارغالتحصیلان این دانشگاه که امروز در اینجا کار کردهاند تشکر کنم. من احساس افتخار می کنم که این روز را با همکارهای افتخاری خود سوزان هاکفیلد و فلیکس ماتوس رودریگز به اشتراک می گذارم. مطمئن هستم که دلیل اصلی حضورم این است که آهنگی به نام “22” دارم. بگذارید فقط بگویم، خوشحالم که امروز اینجا با شما هستم.
هیچ یک از ما به تنهایی به این جا نرسیده ایم. هر یک از ما لحافی تکه تکه از کسانی هستیم که ما را دوست داشته اند، کسانی که به آینده ما ایمان داشته اند، کسانی که به ما همدلی و مهربانی نشان می دهند یا حقیقت را به ما می گویند حتی زمانی که شنیدن آن آسان نبود. کسانی که به ما گفتند ما می توانیم این کار را انجام دهیم در حالی که مطلقاً هیچ مدرکی برای آن وجود ندارد. شخصی برای شما داستان می خواند و به شما خواب دیدن را یاد می داد و برخی از قوانین اخلاقی درست و نادرست را به شما پیشنهاد داد تا تلاش کنید و بر اساس آن زندگی کنید. کسی تمام تلاش خود را کرد تا هر مفهومی را در این دنیای دیوانه کننده توضیح دهد، همانطور که از هزاران سوال مانند “ماه چگونه کار می کند” و “چرا می توانیم سالاد بخوریم اما علف نه.” شاید این عزیزان امروز در کنار شما نباشند اما حضورشان در قلب ما همیشگی است.
همچنین جالب باشد: کامیلا کابیو و شان مندز ثابت کردند عشق اول هیچ وقت فراموش نمی شه!
هرگز نمی توانم کلماتی را برای تشکر از مادر و پدرم و برادرم آستین به خاطر فداکاری هایی که هر روز انجام می دادند پیدا کنم.
میخواهم از دانشگاه نیویورک تشکر کنم که از نظر فنی، حداقل روی کاغذ، من را به یک دکتر تبدیل کرد.
من هرگز نتوانستم تجربه معمول کالج را داشته باشم. تا کلاس دهم به دبیرستان دولتی رفتم و تحصیلاتم را با انجام کارهایی در طبقات پایانه های فرودگاه به پایان رساندم. سپس به یک تور رادیویی ملحق شدم.
در کودکی، همیشه فکر میکردم که به دانشگاه بروم و پوسترهایی را که به دیوار خوابگاه دانشجوی سال اولم نصب میکردم تصور کنم. من حتی پایان موزیک ویدیو خود را برای آهنگم “داستان عشق” در کالج خیالی فانتزی خود تنظیم کردم.
اما من واقعاً نمیتوانم از نداشتن یک تجربه معمولی در کالج برای شما شکایت کنم، زیرا شما در طول یک بیماری همهگیر جهانی به دانشگاه نیویورک رفتید، اساساً در خوابگاه خود حبس شدید یا مجبور شدید کلاسهایی را از طریق Zoom انجام دهید. همه افراد در کالج در زمان های عادی روی نمرات آزمون استرس دارند، اما علاوه بر آن شما باید هزاران آزمایش کووید را نیز پاس کنید. من تصور می کنم ایده یک تجربه معمولی در دانشگاه تمام چیزی بود که شما هم می خواستید. اما در این مورد من و شما هر دو یاد گرفتیم که همیشه همه چیزهایی را که انتخاب کرده اید از منوی زندگی دریافت نمی کنید. شما همان چیزی را می گیرید که به دست می آورید. باید به کاری که انجام داده اید بسیار افتخار کنید.
بنابراین به عنوان یک قاعده، من سعی می کنم به کسی توصیه ناخواسته ندهم، مگر اینکه آنها آن را درخواست کنند. بعداً بیشتر به این موضوع خواهم پرداخت. حدس میزنم در این موقعیت رسماً از من خواسته شده است که هر خردی که ممکن است داشته باشم را به شما منتقل کنم و چیزهایی را که تاکنون در زندگی ام به من کمک کرده است را به شما بگویم. لطفاً به خاطر داشته باشید که من به هیچ وجه واجد شرایط نیستم که به شما بگویم چه کاری انجام دهید. شما کار کرده اید، تلاش کرده اید، فداکاری کرده اید، درس خوانده اید و راه خود را امروز به اینجا رسانده اید و بنابراین، می دانید که دارید چه می کنید. بنابراین من به شما نمی گویم چه کار کنید زیرا هیچ کس آن را دوست ندارد.
زندگی می تواند سنگین باشد، به خصوص اگر سعی کنید آن را به یکباره حمل کنید. بخشی از بزرگ شدن و رفتن به فصل های جدید زندگی شما مربوط به گرفتن و رها شدن است. بدانید چه چیزهایی را باید نگه دارید و چه چیزهایی را آزاد کنید. تصمیم بگیرید چه چیزی مال شماست و بگذارید بقیه بروند. یک رابطه سمی می تواند بر بسیاری از شادی های شگفت انگیز و ساده غلبه کند. شما باید انتخاب کنید که زندگی شما برای چه چیزی زمان و جا دارد.
یاد بگیرید که در کنار ترسیدن زندگی کنید. مهم نیست که چقدر سعی می کنید از ترسیدن دوری کنید، به زندگی خود نگاه خواهید کرد. من به شما قول میدهم، احتمالاً در حال حاضر چیزی را انجام میدهید یا میپوشید که بعداً به آن نگاه میکنید و طغیانکننده و خندهدار مییابید. شما نمی توانید از آن اجتناب کنید، بنابراین سعی نکنید. به عنوان مثال، من مرحله ای داشتم که در کل سال 2012، مانند یک زن خانه دار دهه 1950 لباس می پوشیدم. اما میدونی چیه؟ داشتم تفریح می کردم. روندها و مراحل سرگرم کننده هستند. نگاه کردن به گذشته و خندیدن لذت بخش است.
از دوازده سالگی شروع به نوشتن ترانه کردم و از آن زمان به بعد، این قطب نما بوده است که زندگی من را هدایت می کند و به نوبه خود، زندگی من به نوشتن من کمک می کند. هر کاری که من انجام میدهم فقط بسط نوشتههایم است، چه کارگردانی ویدیو یا یک فیلم کوتاه، خلق صحنههای بصری برای یک تور، یا ایستادن روی صحنه برای اجرا. همه چیز با عشق من به این حرفه مرتبط است، هیجان کار بر روی ایده ها و محدود کردن آنها و در پایان تمام کردن آنها.
به عنوان یک ترانه سرا، هرگز نتوانسته ام یک جا بنشینم، یا برای مدت طولانی در یک مکان خلاق بمانم. من ۱۱ آلبوم ساخته و منتشر کردهام و در این روند، سبکهای موسیقی را از کانتری به پاپ تغییر دادهام.
تجربه من این بوده است که اشتباهات من به بهترین چیزها در زندگی من منجر شده است. و خجالت کشیدن در هنگام بهم ریختگی بخشی از تجربه انسانی است. دوباره بلند شوید، گرد و غبار خود را پاک کنید و ببینید چه کسی هنوز میخواهد بعد از آن با شما معاشرت کند؟ این یک هدیه است.
می دانم که به نظر یک خوش بین به نظر می رسم، اما واقعا اینطور نیستم. گاهی اوقات همه چیز کاملاً بیهوده به نظر می رسد. من فشار زندگی شما را از دریچه کمال گرایی می دانم. و من می دانم که دارم با گروهی از کمال گراها صحبت می کنم زیرا شما امروز اینجا هستید و از دانشگاه نیویورک فارغ التحصیل می شوید. و بنابراین شنیدن این ممکن است برای شما سخت باشد: در زندگی خود ناگزیر اشتباه میکنید، به افراد اشتباه اعتماد میکنید، واکنش کمتری نشان میدهید، بیش از حد واکنش نشان میدهید، افرادی را که لیاقتش را نداشتند آزار میدهید، بیش از حد فکر میکنید، اصلاً فکر نمیکنید، خرابکاری میکنید. اما واقعیتی بسازید که در آن فقط تجربه شما وجود داشته باشد.
من سعی می کنم به شما بگویم که از دست دادن چیزها مهم نیست. وقتی چیزهایی را از دست میدهیم، چیزهایی هم به دست میآوریم.
حالا شما ساختار و چارچوب مدرسه را رها کنید و مسیر خود را ترسیم کنید. هر انتخابی که انجام میدهید به انتخاب بعدی منجر میشود و من میدانم که گاهی اوقات دشوار است که بدانید کدام مسیر را انتخاب کنید. مواقعی در زندگی پیش می آید که باید از خود دفاع کنید. مواقعی که کار درست عقب نشینی و عذرخواهی است. زمان هایی که کار درست این است که بجنگیم، مواقعی که کار درست این است که بدوی. زمان هایی برای نگه داشتن تمام آنچه که دارید و زمان هایی برای رها کردن. گاهی اوقات کار درست این است که به نام پیشرفت و اصلاح، مکاتب فکری قدیمی را کنار بگذاریم.