سرگرمی

داستان بوجود آمدن ضرب المثل با طناب پوسیده کسی توی چاه رفتن و معنای آن

شبی هنگام خواب، صاحب خانه متوجه دزدی شد که وارد خانه شده است. اما برای اینکه جان خودش و همسرش به به خطر نیوفتد، به فکر راه چاره‌ای برای گیر انداختن دزد بود. صاحب خانه با زیرکی و به دروغ، به همسرش گفت مقداری پول در چاه داخل حیاط پنهان کرده‌ام تا از دست دزدان در امان باشد.

این مطلبم جالبه: تست هوش تصویری: اگه خودتو باهوش عالم و آدم میدونی بگو کدوم معلم تقلبی است؟

ضرب المثل با طناب پوسیده کسی توی چاه رفتن

دزد که صدای صاحب خانه را شنید فریب حرف صاحب خانه را خورد و خوشحال به داخل چاه رفت، سپس صاحب خانه به زنش گفت خانم چون هوا خیلی گرم است امشب رختخواب را در حیاط روی در چاه پهن کن.

دزد که در پی یافتن پول به داخل چاه رفته بود هنگامی که از یافتن پول نا امید شد خواست که از چاه بیرون بیاید، اما دید که صاحب خانه روی در چاه خوابیده و به همسرش وعده خرید طلا می‌دهد و می‌گوید برای تو چنین و چنان می‌کنم.

دزد از داخل چاه بلند فریاد زد، آهای زن صاحب خانه، من با طناب شوهرت به چاه رفتم، اما تو مواظب باش با طناب او در چاه نروی.

بدین ترتیب دزد به دام افتاد.

ضرب المثل با طناب پوسیده کسی توی چاه رفتن 1

معنی ضرب المثل با طناب پوسیده کسی توی چاه رفتن چیست؟

۱- یعنی با راهنماییِ اشتباه کسی، خود را به دردسر انداختن.

۲- این ضرب المثل را در جایی به کار می برند که کسی بدون بررسی و تحقیق، به هر حرفی که از دهان دیگران خارج می شود اعتماد کند و بر اساس یک حرف غیرموثق، تصمیماتش را عملی سازد که در نهایت شکست خورده و پشیمان می شود.

۳- طناب پوسیده کنایه از رأی، سخن، عقیده و مشورت اشتباه و نادرست است که حتی ممکن است منجر به نابودی زندگی کسی شود. به طور مثال شما می خواهید با پولی که دارید یک کسب و کار کوچکی راه بیندازید. یکی از اقوام نزدیکتان که آدم طمعکاری است به شما پیشنهاد شراکت می دهد.

امیدواریم از داستان ضرب المثل با طناب پوسیده کسی توی چاه رفتن لذت برده باشید. شما هرروزه در مجله اینترنتی گفتنی مطالب متنوعی از انواع حکایت و ضرب المثل و داستان را می توانید ببینید و لذت ببرید. همچنین می توانید در شبکه های اجتماعی مانند اینستاگرام و فیس بوک گفتنی ما را دنبال کنید.

مهتاب منصوری

مهتاب هستم، فارغ التحصیل رشته گرافیک از دانشگاه سوره تهران علاقه بسیاری به شخصیت های کارتونی و انیمیشنی دارم و اوقات فراغتم رمان های عاشقانه رو دوست دارم مطالعه کنم. من از زمستان 1402 به خانواده گفتنی پیوستم و در همین مدت کوتاه خیلی چیزها یاد گرفتم و دوست دارم مهارت هام رو روز به روز افزایش بدم.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ده − 3 =

دکمه بازگشت به بالا