سرگرمی

حکایت پیرمرد و اسبش: اسبی که باعث شد پسر پیرمرد به سربازی نرود

حکایت پیرمرد و اسبش: روزی اسب پیرمردی فرار کرد، پیرمرد با کمک اسب زمین‌هایش را شخم می‌زد و به امورات زندگی‌اش می‌رسید و با فرار کردن اسبش به دردسر می‌افتاد.

همسایه‌هایش به او گفتند: چه شانس بدی! تو چقدر بدشانس هستی.

اینم جالبه: تست هوش تصویری: هوش خودتو با شناخت بالون ناایمن آزمایش کن؟

حکایت پیرمرد و اسبش

پیرمرد گفت : ازکجا معلوم من بدشانس هستم؟

روز بعد اسب پیرمرد به اصطبل بازگشت در حالی که چند اسب وحشی اصیل با خود همراه آورده‌بود

همسایه‌هایش به او گفتند: چه شانس خوبی! تو چقدر خوش شانس هستی.

پیرمرد گفت: از کجا معلوم من خوش شانس هستم؟

چند روز بعد، پسر پیرمرد از روی یکی از اسب‌ها افتاد و پایش شکست و نمی‌توانست در کارها به پدر پیرش کمک کند.

همسایه‌هایش به او گفتند: چه شانس بدی! تو چقدر بدشانس هستی.

حکایت پیرمرد و اسبش 1

پیرمرد گفت : ازکجا معلوم من بدشانس هستم؟

چند روز بعد سربازان حاکم از شهر آمدند و تمام مردهای جوان را به زور برای شرکت در جنگ همراه خود بردند به جز پسر پیرمرد که پایش شکسته بود و نمی‌توانست راه برود.

همسایه‌هایش به او گفتند: چه شانس خوبی! تو چقدر خوش شانس هستی.

پیرمرد گفت: از کجا معلوم من خوش شانس هستم؟

اصل این حکایت از کتاب “درس‌هایی برای انسان” است که توسط “اُنشی لیو” در سال ۲۳ پس از میلاد حضرت مسیح نوشته‌ شده‌است.

زندگی پر از خوش شانسی ها و بدشانسی های ظاهری است، شاید بدترین بدشانسی‌های امروزتان مقدمه‌ای برای خوش شانسی‌های فردایتان باشد.از کجا معلوم شما بدشانس هستید؟!

امیدواریم از حکایت پیرمرد و اسبش لذت برده باشید. شما هرروزه در مجله اینترنتی گفتنی مطالب متنوعی از انواع حکایت و ضرب المثل و داستان را می توانید ببینید و لذت ببرید. همچنین می توانید در شبکه های اجتماعی مانند اینستاگرام و فیس بوک گفتنی ما را دنبال کنید.

مهتاب منصوری

مهتاب هستم، فارغ التحصیل رشته گرافیک از دانشگاه سوره تهران علاقه بسیاری به شخصیت های کارتونی و انیمیشنی دارم و اوقات فراغتم رمان های عاشقانه رو دوست دارم مطالعه کنم. من از زمستان 1402 به خانواده گفتنی پیوستم و در همین مدت کوتاه خیلی چیزها یاد گرفتم و دوست دارم مهارت هام رو روز به روز افزایش بدم.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

شانزده + شانزده =

دکمه بازگشت به بالا