بازی کلمات: نام پسری که توسط پدرش به اشتباه کشته شد؟!

سارا محبی22 اردیبهشت 1402آخرین بروزرسانی: 24 اردیبهشت 1402

0 زمان تقریبی مطالعه 2 دقیقه

سلام به همه همراهان خوب گفتنی با بازی کلمات “نام پسری که توسط پدرش به اشتباه کشته شد؟” یه صبح دیگه در خدمتتون هستیم.

شاید جالب باشد: علت تنفر هیتلر از رژلب قرمز: راز هولناکی که آقایان را شوکه می کند!

نام پسری که توسط پدرش به اشتباه کشته شد؟

اگر به افسانه های پارسی علاقه مند باشید، احتمال خیلی زیاد این داستان معروف به گوش تون خورده، و این اسم در ذهن شما هست.

فقط 3 ثانیه فرصت داری تا جواب رو حل کنی و ثابت کنی مثل یک کامپیوتر سریعا اطلاعات رو پردازش می کنی!

جوابو پیدا نکردی؟ بخواهیم راهنمایی تون کنیم، این شخصیت از مجموعه داستان های شاهنامه است!

اینم ببین: بازی هوش وصل کردن نقاط با خط مستقیم؛ آیا می توانید تمام نقاط را فقط با 6 خط مستقیم بپوشانید؟

پاسخ بازی کلمات: نام پسری که توسط پدرش به اشتباه کشته شد؟

سُهراب

نام پسری که توسط پدرش به اشتباه کشته شد 1 — عکس: اختصاصی گفتنی

شاید جالب باشد: اکتشاف جدید و شگفت انگیز: مشاهده اثرات کیهانی بر اختلالات اینترنت و فضای مجازی!

سهراب پهلوان افسانه‌ای در شاهنامه است که پدرش رستم و مادرش تهمینه دختر شاه سمنگان است. سهراب با سپاه تورانیان به نبرد ایران آمد و در جنگی تن‌به‌تن با رستم کشته شد، درحالی‌که همدیگر را نمی‌شناختند.

سهراب از مادرش دریافت که نام پدرش رستم پهلوان ایران زمین است، او با حمایت افراسیاب به ایران حمله کرد تا با فتح ایران تخت پادشاهی را به پدرش دهد، اون که رستم را نمی شناخت در میدان با رستم رو به رو شد و مهر رستم بر دل او نشست ولی هرچه از رستم درخواست کرد که نام تو چیست؟ رستم طفره رفت.

در پیکار اول سهراب بر رستم چیره می‌شود ولی رستم با مکر و حیله سهراب را می‌فریبد و می‌گوید: ای جوان مگر تو نمی‌دانی که قانون جنگ این است که تو پس از دو بار پیروزی بر من، می‌توانی مرا بکشی، آنگاه رستم پس از نیایش به درگاه یزدان از او می‌خواهد تا در غلبه بر پهلوان جوان او را یاری نماید. در پیکار دوم سهراب از رستم شکست می‌خورد و رستم بر خلاف قولش امان نمی‌دهد دشنه را کشیده پهلوی سهراب را می‌شکافد.

سهراب در حال احتضار می‌گوید: پدر من از تو انتقام خواهد گرفت، رستم می‌گوید مگر پدر تو کیست؟ می‌گوید رستم است و رستم می‌گوید اگر راست می‌گویی یکی از نشانی‌هایت را بگو و سهراب بازو بند را نشان می‌دهد. رستم افسوس خورده از کیکاووس در خواست می‌کند که نوش‌دارو را برای نجات سهراب برساند. کیکاووس که از زنده ماندن سهراب بیم داشت آنقدر در ارسال نوش‌دارو تعلل کرد تا سهراب جان داد.