سرگرمی

حکایت مهمان یا دشمن | حاکمی که به خاطر جوانمردی خود دشمن خود را شرمند کرد

حاکمی در کرمان زندگی می کرد که بسیار مهربان و جوانمرد بود. او عادت داشت هر غریبه ای را که به کرمان می آمد، مهمان خود می کرد و آن مهمان باید تا سه روز در خانه او می ماند و پذیرایی می شد….

روزی حاکم کشور مجاور، با لشکر خود به کرمان رفت. او می خواست با حاکم کرمان بجنگد و شهر را از دست او بگیرد.

این مطلب هم جالبه: تست هوش تصویری: کدام یک از این زنان در این مهمانی خصوصی یک نیمه انسان می باشد؟

حکایت مهمان یا دشمن

حاکم کرمان سرسختانه با آن ها مبارزه می کرد و نمی گذاشت وارد قلعه شوند. او هر روز همراه سربازان خود با لشکر دشمن می جنگید و بعضی از آن ها را می کشت، اما شب که می شد، به اندازه ای که همه افراد لشکر او سیر شوند، غذا برای آن ها می فرستاد.

حاکم آن سرزمین که از کارهای حاکم کرمان تعجب کرده بود، یک نفر را فرستاد تا بپرسد: این چه کاری است که روزها سربازان را می کشی و شب ها برایشان غذا می فرستی؟!

حکایت مهمان یا دشمن 1

حاکم کرمان گفت: جنگ کردن نشانه مردانگی است و غذا دادن نشانه جوانمردی! اگر چه سربازان شما دشمن ما هستند، اما در شهر من غریبند. غریبه ها در این شهر مهمان من هستند.

دوست ندارم مهمان من گرسنه و بی غذا بماند. حاکم آن کشور در پاسخ گفت: جنگیدن با کسی که این قدر با معرفت و جوانمرد است، خطاست.

این بود که لشکر خود را جمع کرد و از تصرف کرمان چشم پوشید.

امیدواریم از حکایت مهمان یا دشمن لذت برده باشید. شما هرروزه در مجله اینترنتی گفتنی مطالب متنوعی از انواع حکایت و ضرب المثل و داستان را می توانید ببینید و لذت ببرید. همچنین می توانید در شبکه های اجتماعی مانند اینستاگرام و فیس بوک گفتنی ما را دنبال کنید.

مهتاب منصوری

مهتاب هستم، فارغ التحصیل رشته گرافیک از دانشگاه سوره تهران علاقه بسیاری به شخصیت های کارتونی و انیمیشنی دارم و اوقات فراغتم رمان های عاشقانه رو دوست دارم مطالعه کنم. من از زمستان 1402 به خانواده گفتنی پیوستم و در همین مدت کوتاه خیلی چیزها یاد گرفتم و دوست دارم مهارت هام رو روز به روز افزایش بدم.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

19 + شانزده =

دکمه بازگشت به بالا