زشت ترین ضرب المثل قدیمی: داستان گربه را دم حجله باید کشت!

سارا محبی30 مهر 1402آخرین بروزرسانی: 14 آبان 1402

0 زمان تقریبی مطالعه 2 دقیقه

یعنی اگر از همان اول سخت گیری کنی تا حساب کار به دست دیگران آید، در آینده کسی جرئت نمی کند خطاکاری کند. در قدیم مردها از این روش در ابتدای زندگی استفاده می کردند تا مردسالارانه تا آخر عمر زندگی کنند! بدین روش که از همان اول زندگی در برابر خواسته های زن ها مثل خرید کردن، با جدیت برخورد می کردند یا اگر دعوایی می شد، با آب و تاب قدرت نمایی می کردند تا حساب کار دست زن هایشان بیاید! این حکایت هم یکی از همان باورهای اشتباه در گذشته است.

زشت ترین ضرب المثل قدیمی: داستان گربه را دم حجله باید کشت!

داستان گربه را دم حجله باید کشت1

می گویند در ایام قدیم دختری تندخو و بد اخلاق وجود داشته و با اینکه دارای زیبای و جمال بوده و پدرش هم از تجار سرشناس شهر بوده اما به خاطر این خلق و خو هیج کس حاضر به ازدواج با او نبوده است.
پس از چندی پسری از اهالی شهامت به خرج می دهد و تصمیم می گیرد که با وی ازدواج کند.پس به خواستگاری دختر می رود.

حتمن بخوانید: داستان جالب و شنیدنی راز ازدواج پادشاه و دختر چوپان!

بر خلاف نظر همه، او می گوید که می تواند دخترک را رام کند و با او ازدواج کند.
خلاصه پس از مراسم عروسی، عروس و داماد وارد حجله می شوند و ….چند دقیقه از زفاف که می گذرد پسرک احساس تشنگی می کند. پس نقشه ای را که از قبل برنامه ریزی کرده بود اجرا می کند، از گربه ای که در اتاق وجود داشته می خواهد که برایش آب بیاورد.
چند بار تکرار می کند که ای گربه برو و برای من آب بیاور.
گربه بیچاره که از همه جا بی خبر بوده از جایش تکان نمی خورد تا اینکه مرد جوان خنجرش را از غلاف بیرون می کشد و سر از تن گربه جدا می کند.

و پس از این که این کار را انجام می دهد دوباره به حجله برمی گردد و این بار رو به دختر می کند و می گوید برو آب بیار….‬
خب نتیجه معلومه دختر از ترس سریع میره آب میاره تا سر نوشت اون مثل گربه بیچاره نشه!
واین گونه بود که ضرب المثل و حکایت گربه را دم حجله باید کشت رایج شد.

جالب است بخوانید: افسانه دختر ندیمه که نامزد شاهزاده خانوم را قاپید!

داستان گربه را دم حجله باید کشت

تاریخ مصرف چنین رفتارهایی در دنیای امروز گذشته است و زن و مرد در هر حالتی بایستی به یکدیگر احترام بگذارند و اختلافات را در یک موضع برابر و با گفتگو حل کنند. چرا هنوز اجازه می دهیم ولو به شوخی در گفتگوهای محاوره از این نوع ضرب المثل های اشتباه استفاده شود؟ نظر شما راجع به این حکایت چه بود؟