داستان ازدواج جیک و مری: زوجی که با عرف های غلط جامعه جنگیدند و خوشبختی شان را جشن گرفتند!
داستان ازدواج جیک و مری: جیک و مری جیکوبز، که بیش از 70 سال خوشبختی را کنار یکدیگر جشن گرفتند، ابتدا با چالش های زیادی مواجه بودند. پدر مری به او گفته بود: “اگر با آن مرد ازدواج کنی، دیگر هرگز پا به این خانه نخواهی گذاشت.”
با بخش سبک زندگی مجله گفتنی همراه باشید.
عجیب و خواندنی: داستان جنایی عاشقانه: عکس مرد غریبه را وقتی در جیب مانتوی زنم دیدم، خشکم زد!
داستان ازدواج جیک و مری:
“پدرم مرا از خانه بیرون کرد”
مری 84 ساله با جیک 89 ساله ازدواج کرده و در سولیهول در وست میدلندز زندگی می کند. آنها فرزندی ندارند. مری یک معاون سابق معلم است و جیک قبل از بازنشستگی برای اداره پست کار می کرد. مری سفیدپوست و جیک سیاه پوست هستند که اصالتاً اهل ترینیداد هستند.
مری میگوید:« وقتی به پدرم گفتم میخواهم با جیک ازدواج کنم، او گفت: «اگر با آن مرد ازدواج کنی، دیگر هرگز پا به این خانه نخواهی گذاشت».
او از اینکه می توانم به ازدواج با یک مرد سیاهپوست فکر کنم وحشت داشت و به زودی فهمیدم که اکثر مردم همین احساس را دارند. سالهای اول ازدواج ما که در بیرمنگام زندگی میکردیم جهنم بود – من هر روز گریه میکردم و به سختی غذا میخوردم. هیچ کس با ما صحبت نمی کرد، ما نمی توانستیم جایی برای زندگی پیدا کنیم، زیرا هیچ کس به یک سیاه پوست اجاره نمی داد و ما پولی نداشتیم.
مردم در خیابان به ما اشاره می کردند. سپس در هشت ماهگی یک پسر مرده به دنیا آوردم. این به استرسی که داشتم مربوط نمی شد اما قلبم را شکست و ما دیگر هیچ بچه ای نداشتیم.
اکنون درک تعصبی که با آن مواجه شدیم بسیار سخت است، اما باید به خاطر داشته باشید که در دهه چهل به ندرت سیاه پوستی در بریتانیا وجود داشت.
داستان ازدواج جیک و مری: نحوه آشنایی
داستان ازدواج جیک و مری: وقتی جیک را در طول جنگ از ترینیداد، به عنوان بخشی از نیروهای آمریکایی مستقر در پایگاه برتونوود نزدیک خانهام در لنکاوی، ملاقات کردم. ما در همان دانشکده فنی بودیم. من دروس تایپ و تندنویسی داشتم و نیروی هوایی او را برای آموزش به آنجا فرستاده بود.
او با یک گروه از دوستان سیاه پوست بود و آنها من و دوستم را صدا کردند تا صحبت کنیم. ما حتی نمی دانستیم که آنها انگلیسی صحبت می کنند، اما من و جیک با هم چت می کردیم. او از شکسپیر برای من نقل قول کرد که من آن را دوست داشتم.
همچنین بخوانید: هدف مردان و زنان از ازدواج: زنان و مردان بخاطر این نیازها ازدواج می کنند!
چند هفته بعد ما برای یک پیک نیک رفتیم، اما توسط یک خانم در حال دوچرخه سواری مشاهده شدیم – دو دختر انگلیسی با گروهی از مردان سیاه پوست بسیار شوکه کننده بودند – و او مرا به پدرم گزارش داد و او مرا از دیدن دوباره او منع کرد.
جیک به ترینیداد بازگشت، اما ما به نوشتن برای یکدیگر ادامه دادیم، و چند سال بعد او به بریتانیا بازگشت تا کار بهتری دریافت کند.
او از من خواست که با او ازدواج کنم، زمانی که من فقط 19 سال داشتم. در سال 1948 هیچ خانواده ای به عروسی دفتر ثبت اسناد ما نیامد.
اما به تدریج زندگی آسان تر شد. من شغل معلمی پیدا کردم و در نهایت معاون معلم شدم. جیک ابتدا در یک کارخانه و سپس برای اداره پست کار کرد.
شاید جالب باشد: فرق رابطه عاشقانه و رل زدن مردم ژاپن با آمریکایی ها را تا به حال می دانستید؟
مری به دوستانش می گفت: اگر می خواهید با من دوست بمانید، شوهر من سیاه پوست است
داستان ازدواج جیک و مری: کم کم با هم دوست شدیم اما خیلی سخت بود. من به دوستان جدید می گفتم: “ببین، قبل از اینکه شما را به خانه دعوت کنم، باید این را به شما بگویم – شوهرم سیاه پوست است.”
پدرم در 30 سالگی من فوت کرد و اگرچه تا آن زمان با هم آشتی داشتیم، او هرگز جیک را تایید نکرد.
امروز ما 63 سال است که ازدواج کرده ایم و هنوز هم بسیار عاشق هستیم. با وجود تمام دردی که کشیده ایم، یک لحظه از ازدواج با او پشیمان نیستم.»
“هیچ خانواده ای در سال 1948 به مراسم ازدواج ما در دفتر ثبت احوال نیامد… من از ازدواج با او حتی یک لحظه پشیمان نیستم، با وجود تمام دردی که متحمل شدیم”
بخوانید: چگونه بفهمم شوهرم دیگر مرا نمی خواهد؟ نشانه های عدم علاقه مردان
جیک می گوید: مردم با مهاجران نامهربان بودند
جیک میگوید: « از اینکه با مری آشنا شدم و با آن ازدواج کردم، احساس خوشبختی میکنم، اما اینکه نمیتوانیم توسط جامعه پذیرفته شویم، ناراحتم میکند. این روزها به جوانان سیاه پوست می گویم: “شما نمی دانید که قبلاً چگونه بوده است».
وقتی وارد بریتانیا شدم هر روز مورد آزار و اذیت قرار می گرفتم. یک بار در اتوبوس بودم و مردی دستهایش را روی گردنم مالید و گفت: میخواستم ببینم خاک از بین میرود یا نه.
و در آن زمان نمیتوانستید در یک دفتر کار کنید – زیرا تصور میشد که یک مرد سیاهپوست در دفتری با همه دختران سفیدپوست امن نیست.
سال گذشته جیک و مری هفتادمین سالگرد ازدواج خود را جشن گرفتند و هنوز هم بسیار عاشق هستند و هرگز از کاری که کردند پشیمان نشدند.
داستان ازدواج جیک و مری الهام بخش انسانیت است
جوامع مختلف عرف های اشتباهی را برای مردم تجویز می کنند. تضادهای اعتقادی، طبقاتی،نژادی یا اختلاف سنی مواردی هستند که مردم به خود اجازه می دهند در آن دخالت کنند.
افرادی که ترجیح می دهند رسوم گذشته را باز تکرار کنند، عشق را مانند بسیاری از موارد دیگر در زندگی ارزش گذاری می کنند و با متر مادی گرایانه اندازم می گیرند.
آن ها معتقدند این محدودیت ها و موانع، طبیعی و منطقی اند؛ در غیر این صورت زندگی هایی که در آن دو زوج، شرایطشان عین هم نباشد با شکست روبرو می شوند.
با اینحال بسیاری از آمارها نشان می دهد که ازدواج های متعارف با معیارهای جامعه نیز منجر به طلاق می شوند.
شما چه فکر می کنید؟ آیا هنوز به ضرب المثل عامیانه “کبوتر با کبوتر، باز با باز” اعتقاد دارید؟
این مطالب هم جالب هستند:
سبزه عید: آموزش مرحله به مرحله کاشت با نکات، خیلی آسان امسال هنر نمایی کن
شیرینی های کوچولو برای عید نوروز خیلی ساده و آسان حتما امتحان کنید
تمیز کردن سینک ظرفشویی با دو روش فوق العاده و بدون زحمت که باعث براق شدن آن می شود!
طرز تهیه همبرگر خانگی و لذیذ در نیم ساعت: بهترین گزینه برای تجربه فست فود کم ضرر!
شغل های پر طرفدار در کشورهای مختلف که حتی فکرش را نمی کنید