داستان تفاوت عشق و هوس که بسیار شنیدنی است!
داستان تفاوت عشق و هوس: داستان ها و حکایات شامل نکات زیبا و آموزنده ای برای ما هستند که ممکن است رسیدن به آن نکات برایتان هزینه های زیادی داشته باشد ولی تجربه های زیبای گذشتگان در قالب داستان و حکایت در فرهنگ ما سینه به سینه نقل شده و به ما رسیده است. امروز در بخش سرگرمی گفتنی با داستان تفاوت عشق و هوس از مثنوی با شما همراه هستیم.
این هم جالبه: سوال هوش: کدام فرد جانش در خطر است و ممکن است بمیرد!
این را هم ببینید: تست هوش: به نظر شما حامله بودن زن واقعیه یا دکتره اشتباه می کنه؟
داستان تفاوت عشق و هوس
این داستان که بـه صورت شعر است و ما برایتان متن آن را برای خواندن و درک بهتر قرار داده ایم از این قرار است که:
داستان تفاوت عشق و هوس، درباره جوان عاشقی اسـت کـه بـه عشق دیدن معشوقهاش هر شب از این طرف دریا بـه آن طرف دریا میرفته و سحرگاهان باز میگشته است و تلاطمها و امواج خروشان دریا وی را از اینکار منع نمی کرد.
دوستان و آشنایان همیشه وی را مورد ملامت قرار میدادند و وی را بـه خاطر اینکار سرزنش میکردند اما آن جوان عاشق هرگز گوش بـه حرف آنها نمیداد و دیدار معشوق آن قدر برای او انگیزه بوجود میآورد کـه تمام سختیها و ناملایمات را بجان می خرید.
شبی از شب ها جوان عاشق مثل تمامی شبها از دریا گذشت و بـه معشوق رسید. همین کـه معشوقه خودرا دید با کمال تعجب پرسید: «چرا اینچنین خالی در چهره خود داری!»
معشوقه او گفت: «این خال از روز اول در چهره مـن بوده و مـن در عجبم کـه تـو چگونه متوجه نشدهاي.»
جوان عاشق گفت: «خیر، مـن هرگز متوجه نشده بودم و گویی هرگز آنرا ندیده بودم.»
لحظهاي دیگر جوان عاشق بازهم با تعجب پرسید: «چـه شده کـه در گوشه صورت تـو جای خراش و جراحت اسـت؟»
معشوقه او گفت: «این جراحت از روز اول آشنایی مـن با تـو در چهرهام وجود داشته و مربوط بـه دوران کودکی اسـت و مـن در تعجبم کـه تـو چطور متوجه نشدی!»
جوان عاشق می گوید: «خیر، مـن هرگز متوجه نشده بودم و گویی هرگز آن جراحت را ندیده بودم.»
لحظهاي بعد آن جوان عاشق باز پرسید: «چـه بر سر دندان پیشین تـو آمده؟ گویی شکسته اسـت!»
معشوقه جواب می دهد: «شکستگی دندان پیشین مـن در اتفاقی در دوران کودکیام رخ داده و از روز اول آشنایی مـا بوده و مـن نمیدانم چرا متوجه نشده بودی!»
جوان عاشق بازهم همان پاسخ را می دهد. آن جوان ایرادات دیگری از چهره معشوقهاش میبیند و بازگو میکند و معشوقه نیز همان جوابها را می گوید. بـه هرحال هردو آن ها شب رابا هم بـه سحر میرسانند و مثل تمام سحرهای پیشیین آن جوان عاشق از معشوقه خداحافظی می کند تا از مسیر دریا باز گردد. معشوقهاش میگوید: «اینبار باز نگرد، دریا بسیار پر تلاطم و طوفانی اسـت!»
این هم جالبه بخون: تست هوش: با حرکت فقط 1 چوب کبریت معادله رو درستش کن!
جوان عاشق با لبخندی می گوید: «دریا از این خروشانتر بوده و مـن آمدهام، این تلاطمها نمی تواند مانع مـن شود.»
معشوقهاش می گوید: «آن زمان کـه دریا طوفانی بودو میآمدی، عاشق بودی و این عشق نمیگذاشت هیچ اتفاقی برای تـو بیافتد. اما دیشب بـه خاطر هوس آمدی، بهمین خاطر تمام بدیها و ایرادات مـن را دیدی. از تـو تقاضای میکنم برنگردی زیرا در دریا غرق می شوی.»
جوان عاشق قبول نمی کند و باز می گردد و در دریا غرق می شود.
مولانا پس از اتمام داستان تفاوت عشق و هوس، در چندین صفحه بـه تفسیر می پردازد؛ مولانا می گوید تمام زندگی شـما مانند این داستان اسـت. زندگی شـما را نوع نگاه شـما بـه پیرامونتان شکل میدهد. اگر نگاهتان، مانند نگاه یک عاشق باشد، همه ی چیز را عاشقانه می بینید. اگر نگاهتان منفی باشد همه ی چیز را منفی میبینید.
دیگر آدم هاي خوب و مثبت را در زندگی پیدا نخواهید کرد و نخواهید دید. دیگر اتفاقات خوب و مثبت در زندگی شـما رخ نخواهد داد و نگاه منفیتان اجازه نخواهد داد چیزهای خوب را متوجه شوید. اگر نگاه عاشقانه از ذهنت ان دور شود تمام بدیها را خواهید دید و خوبیها را متوجه نخواهید شد. نگاهتان اگر عاشقانه باشد بدیها را می توانید بـه خوبی تبدیل کنید.
امیدوارم از داستان تفاوت عشق و هوس خوشتان آمده باشد و برایتان پندآموز بوده باشد و در صورت تمایل با دوستان تان نیز به اشتراک بگذراید.
این مطالب هم جالبه:
داستان پادشاه سنگدل و کنیز عاشق، داستانی شگفت از یک خیانت!
حکایت تاجر و داماد فقیر: تاجر خبیثی که سرنوشت خود را رقم زد!
داستان گربه را باید دم حجله کشت، یک حکایت خواندنی و آموزنده
بسیار داستان زیبا و شنیدنی ،اموزنده بود عشق و هوس همیشه مشخص میشود ،انسان اگر کسی را دوست داشته باشد ،تا پای جان با او میماند 😥
بسیار زیبا. عالی بود🙏🙏