;
سرگرمی

ضرب المثل ماست ها را کیسه کردند: داستان ماست مختار السلطنه و مرد ماست فروش، روزی که ماست تهرانی ها کیسه شد!

ضرب المثل ماست ها را کیسه کردند به چه معناست؟ شاید این در گفتگوهای روزمره این اصطلاح به گوشتان خورده باشد اما آیا داستان پشت آن را می دانید؟ داستان آن خواندنی است و بخشی از تاریخ اجتماعی تهران دانسته می‌شود و هنوز هم به کار می‌رود. با بخش سرگرمی مجله گفتنی همراه باشید.

این هم جالبه: تست هوش تصویری مرگ: کدام فرد در تصویر به زودی خواهد مرد؟

ضرب المثل ماست ها را کیسه کردند:

تا همین یک سده‌ی پیش فروشنده‌های دوره‌گردی بودند که تغارهای سفالی را روی سر می‌گذاشتند و محله به محله ماست می‌فروختند. مردم هم کاسه‌هایشان را می‌بردند و پُر از ماست می‌کردند، بی آن که چندان دربند پاکیزگی فروشنده و تغارش باشند و بپرسند ماست بهداشتی هست یا نیست؟ یا چاره‌ای نداشتند یا به گفته‌‌ای «سوسول» نبودند و زندگی را آسان می‌گرفتند. مغازه‌هایی هم در تهران قدیم بودند که ماست و کشک و سرکه و رُب انار می‌فروختند و زندگی‌شان با این کار می‌گذشت. تا اینکه همان مغازه‌داران برای سود بیشتر و درآمد افزون‌تر، رندی و زرنگی‌ای کردند که از چشم حاکم تهران دور نماند و ناچار شدند ماست‌ها را کیسه کنند و دست از زرنگ‌بازی‌شان بکِشند. داستان آن خواندنی است و بخشی از تاریخ اجتماعی تهران دانسته می‌شود، به‌ویژه آنکه از آن زمان بود که زبانزد (:ضرب‌المثل) «ماست‌ها را کیسه کردن» به زبان مردم راه یافت و هنوز هم به کار می‌رود.

شاید جالب باشد: داستان حکیم دانا و دختر لجباز که تا مرز مردن پیش رفت!

در گذشته‌ها، نان و ماست خوراک بیشتر مردم تهیدست بود. توان خرید چیزی بیشتر از این را نداشتند و ناگزیر بودند که با نان خشک و ماست شکمشان را سیر کنند. این خوراک ساده، نشانه‌ای از سختی کشیدن هم بود و جیره‌ی غذایی سربازان و نظامیانی که در اردوهای جنگی بودند، همین ماست و خیار بود. این را بایسته‌ی نظامی‌گری و دشواری‌هایش می‌پنداشتند.
اما ماست اگر با خوراکی‌های دیگر و سبزیجات قاتی می‌شد، غذای خوشمزه‌ای از کار درمی‌آمد که اشتها را باز می‌کرد و برای شاهی مانند ناصرالدین‌شاه هم که گفته‌اند بسیار پُرخور بود، دل‌خواه شمرده می‌شد. آشپزهایی که ماست و خیار ناصرالدین‌شاه را آماده می‌کردند حواسشان بود که ماست پُرچرب باشد، خیار نازک و قلمی ورامین را استفاده کنند و گردوی مغز سفید و کشمش و مویز عالی درونش بریزند و نعنای باغی به آن افزوده کنند. کنار کاسه‌ی ماست و خیار، نان خاش‌خاشی دو آتشه هم می‌گذاشتند تا شاه قاجار بپسندد و عیب و ایراد نگیرد. این ماست و خیار کجا و ماست و خیاری که مردم کوچه و بازار می‌خوردند کجا؟ زمین تا آسمان فرق داشت.

همچنین ببینید: تست شخصیت عادات بد ماه ها: مزخرف ترین و رو مخ ترین عادت متولدین هر ماه چیه؟

آش ماستی هم برای شاه فراهم می‌کردند که خوشمزه بود. آش ماست خوراک آذربایجانی‌هاست و تهرانی‌ها زمانی پختن آن را یاد گرفتند که قاجارها به تهران آمدند و بساط پایتخت را در این شهر پهن کردند. آش ماست (یا آش دوغ) از ماست تازه، سبزی‌هایی مانند گشنیز و جعفری و اسفناج فراهم می‌شود. ناصرالدین‌شاه به این آش دل‌بستگی زیادی داشت و حتا در سفر فرنگش هم، زمانی که به انگلستان رسیده بود، فراموش نکرد دستور پختش را بدهد. انگار آن همه راه رفته بود که کنار رودخانه‌ی تایمز لندن آش ماست بخورد! شاه در سفرنامه‌اش می‌نویسد: «صدراعظم آش ماست درست کرد. خوردیم. خوشمزه بود. بلد بود درست کند»!

پیشنهاد می شود: بین تصویر روباه چپ و راست 5 تا تفاوت هست، آیا میتونی پیداشون کنی؟

خوراک دیگر آن دوره‌ی تاریخی، «بریان پلو» بود که با ماست قاتی می‌شد. آشپزهای دربار گوشت بره را نمک‌سود می‌کردند و یک شب تا بامداد نگه‌می‌داشتند و سپس ماست روی بره می‌زدند و آن را در تنور آویزان می‌کردند تا پخته شود. پلوی آن را هم ساده می‌پختند. این خوراکی به نخود و ادویه نیازی نداشت. گاهی هم شکم بره را پُر از آلوچه خشک، یا کشمش و پیاز می‌کردند. بدین‌گونه بریان پلویی آماده می‌شد که بسیار خوشمزه بود.
این هم هست که در گذشته، زمانی که با انگشت لقمه‌های چرب و چیل و درشت می‌گرفتند، لقمه را درون کاسه‌ی ماست می‌زدند و می‌خوردند. کاری که این روزها نمی‌کنند اما در گذشته از عادت‌های خوراکی ایرانی‌ها بود.
به هر روی، ماست بخشی جدایی‌ناپذیر از سفره‌ی ایرانی شمرده می‌شد. ماست‌بندهایی هم که کارشان قاتی کردن ماست و شیر و فروختنش بود، کارشان رونقی داشت و خریداران ماستشان کم نمی‌شد. همین شد که آن‌ها به فکر سود بیشتر افتادند؛ ترفندی که سرانجام کار دستشان داد و ناچار شدند با سرشکستگی، ماست‌های دکانشان را کیسه کنند!

شاید جالب باشد: دختر پوم پوم رو کی کشته؟ افرادی که شمه کارآگاهی شون قویه می فهمن!

ضرب المثل ماست ها را کیسه کردند: داستان ماست مختار السلطنه و مرد ماست فروش

ماست هایشان را کیسه کردند1

در زمان پادشاهی مظفرالدین‌شاه قاجار، اداره‌ی شهر تهران را به فردی نظامی به‌نام «مختارالسلطنه» سپرده بودند. مختارالسلطنه مرد بی‌گذشت و سختگیری بود. اَخم و تَخم می‌کرد و سر سازگاری با بازاری‌ها را نداشت. اگر هم می‌شنید دکان‌داری یا بازرگانی گران‌فروشی کرده است، دمار از روزگارش درمی‌آورد. دیگران هم از دست سختگیری‌های او حال و روز خوشی نداشتند. گفته شده است که یک بار دستور داد چند گدای تهرانی را که به بساط کاسبی ناخنک زده بودند، به درخت ببندند. با این همه حاکم باتدبیر و کاردانی بود. بسیاری از خیابان‌های تهران را سنگ‌چین کرد و چاه‌های کوچکی کَند تا آب باران خیابان‌ها را انباشته نکند. کارهای دیگری هم انجام داد که به سود تهرانی‌ها و شهر تهران بود.

شاید جالب باشد: معمای شناسایی مسافر بیگانه: آیا به زبل بودنتان اعتماد دارید؟ پس حدس بزنید کدام مسافر از فضا آمده؟!

پیش از سپردن کارها به مختارالسلطنه، برخی لبنیات فروش‌ها و خوارباری‌ها هر کار دلشان می‌خواست می‌کردند و تا آنجا که تیغشان می‌بُرید بهای کالاها را بالا می‌بردند. مختارالسلطنه به این اوضاع بلبشو پایان داد و بهای کالاها را ثابت نگه‌داشت، تا آنکه یک روز به او خبر دادند که ماست‌فروش‌های بازار بهای ماست را گران کرده‌اند. مختارالسلطنه چند مامور را فرستاد که سر و گوشی آب بدهند و خط و نشانی بکِشند. آن‌ها رفتند و دست از پا درازتر برگشتند. ماست‌فروش‌ها گوش به اُلدروم بُلدروم ماموران ندادند و ککشان هم نگزید. مختارالسلطنه چاره را در این دید که خود پاشنه‌ی کفشش را بالا بکشد و به سراغ آن‌ها برود.

جالب است: بازی فکری سگ خوش شانس: کدام سگ ابتدا شیر را می خورد؟

حاکم تهران، با لباسی دیگر (:مبدل) به یکی از دکان‌های ماست‌فروشی بازار تهران رفت و ماست خواست. فروشنده پرسید: «چه جور ماستی می‌خواهی؟ ماست مختارالسلطنه یا ماست معمولی؟». مختارالسلطنه شگفت‌زده پرسید: «ماست مختارالسلطنه کدام است؟» فروشنده گفت: «ماست مختارالسلطنه همان دوغِ دَم در است که نیمش آب است. شُل است و مزه‌ی آب می‌دهد. اما ماست معمولی سفت و چرب است. آب هم تُوی آن نریخته‌ایم، البته قیمتش گران است. خیلی گران‌تر از ماست مختارالسلطنه». مختارالسلطنه پرسید: «مردم بیچاره ماست آبکی را چه جور می‌خورند؟». فروشنده پوزخند زد و گفت: «ماست را می‌ریزند درون کیسه و آویزانش می‌کنند. یک مدت که بماند آب کیسه خالی می‌شود و ماستش را می‌خورند. به همین سادگی!».

شاید جالب باشد: آزمون شناسایی میز بستنی: کدوم یکی تو این میز پر از بستنی جفت نداره؟

مختارالسلطنه که از خشم و عصبانیت می‌لرزید، با فریاد گفت: «ماست مختارالسلطنه‌ای نشانت بدهم که حظ کنی!» سپس به آدم‌های همراهش که کمی دورتر ایستاده بودند و ماجرا را نگاه می‌کردند، دستور داد ماست‌فروش را جلوی مغازه‌اش آویزان کنند و تغار دوغ را درون دو لنگه‌ی شلوارش بریزند و شلوار را از بالا به مچ پا، ببندند. مختارالسلطنه گفت: «آنقدر این شکلی بمان تا آب ماست از شلوارت بریزد و دیگر جرات نکنی آب تُوی ماست مردم بریزی»!

 

ببینید: تست شخصیت غروب آفتاب به دلیل ارزش زیبایی شناختی اطلاعات ارزشمندی به شما می دهد!

چیزی زمان نبُرد که خبر آویزان کردن ماست‌فروش به گوش بازاری‌ها و دکان‌دارهای سراسر تهران رسید. آن‌ها که مختارالسلطنه را خوب می‌شناختند و می‌دانستند با کسی شوخی ندارد، ماست‌ها را کیسه کردند و آبش را گرفتند تا از خشم حاکم تهران در امان بمانند.
از آن روز به این‌سو، زبانزد «ماست‌ها را کیسه کردن» در میان تهرانی‌ها رواج گرفت. این زبانزد را زمانی به‌کار می‌برند که در برابر کاری ترسیده و جاخورده باشند. تهرانی‌ها زبانزد «ماستِ مختارالسلطنه» را هم به کار می‌برند و منظورشان کالای تقلبی‌ای است که نما و ظاهر خوب، اما درون خرابی داشته باشد؛ می‌گویند: «ماست مختارالسلطنه است؛ می‌بینی ماسته، می‌خری دوغه، می‌خوری آبه!».

پیشنهاد می شود: یه شکل هندسی انتخاب کن و بفهم چی تو زندگیت از دست دادی تا یه چیزی به دست بیاری؟

تهرانی‌ها یک اصطلاح ماستی (!) دیگر هم به‌کار می‌برند و به کاری که سَمبل شده باشد و سر و تَهَش را به هم آورده باشند، «ماست‌مالی کردن» می‌گویند. ماست‌مالی کردن، همان سرسری انجام دادن کارها است. برای اصطلاح ماست‌مالی کردن، داستانی نیز بازگو کرده‌اند؛ بدین‌گونه که در زمان پهلوی نخست، زمانی که قرار بود هیات بلندپایه‌ای از مصر با راه‌آهن جنوب به ایران بیاید، شهربانی دستور داد که دیوارهای همه‌ی روستاهای کنار خط آهن را سفید کنند تا نمای پاکیزه‌ای داشته باشند. در یکی از روستاها چون کشک و ماست فراوان بود، بخشدار دستور داد به جای گچ، دیوارهای روستا را با ماست و کشک سفید کنند. از آن پس «ماست‌مالی کردن» به زبان مردم راه یافت!
باور کردنی است «ماست» که خیلی هم محلش نمی‌گذاریم و کنار خوراکی‌های خوشمزه‌ی سفره آنقدرها به چشممان نمی‌آید، این همه ماجرا و داستان داشته باشد؟

همچنین ببینید: تست هوش استعداد ریاضی دارید؟ با حل این تمرین میزان استعدادتان را شناسایی کنید!

ضرب المثل ماست ها را کیسه کردند:

از آن زمان «ماست ها را کیسه کردن» تبدیل به یک ضرب‌المثل شد که برای کسانی که از ترس عقوبت یک کار، عقب‌نشینی کرده‌اند، استفاده می‌شود.

ضرب المثل چیست؟

تاریخ پیدایش امثال و حکم به مدت ها پیش بر می گردد چنانچه از قدیم الایام جملات و ماجراهایی وجود داشتد که بخاطر یک اتفاق بازگو می شدند و ربطی به این اتفاقی که افتاده بود داشته است،تا پیش از این تاریخچه ضرب المثل هایی راکه با عنوانی رواج داشته اند بررسی می کردیم اما در این مطلب قصد داریم خوده ضرب المثل را ریشه یابی کنیم و ببینیم تاریخچه ضرب المثل چیست.

از دست ندهید: بازی فکری گربه جدی ذهن افراد را گیج می کند! آیا شما قادر هستید جواب علامت سوال را پیدا کنید؟

ضرب المثل گونه ای از بیان است که معمولاً تاریخچه و داستانی پندآموز در پس بعضی از آن ها نهفته است. بسیاری از این داستان ها از یاد رفته اند، و پیشینهٔ برخی از امثال بر بعضی از مردم روشن نیست؛ با این حال، در سخن به کار می رود. شکل درست این واژه «مَثَل» است و ضرب در ابتدای آن اضافه است. به عبارتِ دیگر، «ضرب المثل» به معنای مَثَل زدن (به فارسی:داستان زدن) است.

کلمه” مثل ” عربی است و کلمه فارسی آن “ متل ” است . وقتی مثل گفتن صورت بی ادبانه پیدا کند آن را متلک می گویند .
در همه زبانهای دنیا ضرب المثل فراوان است . بعضی از مثل ها در همه زبانها به هم شباهت دارند .
هر قدر تاریخ تمدن ملتی درازتر باشد بیشتر حادثه در آن پیدا شده و مثل های بیشتری در آن وجود دارد و در زبان فارسی نیز ده ها هزار ضرب المثل وجود دارد .

جالب است بخوانید: از چشمم بدی دیدم از شما ندیدم: داستان جالب مهمان سمج

بررسی نظر کارشناسان در مورد ضرب المثل

دانشمندان و زبان شناسان نامدار هنوز تعریفی جامع و کامل برای کلمهٔ ضرب المثل نیافته اند. گرچه در این راستا تحقیقات بسیار ارزشمندی انجام و تفاسیر معتبری نیز ارائه شده است. علامه علی اکبر دهخدا در مقدمه امثال و حکم چنین می نویسد:
در زبان فرانسوی هفده لغت یافت می شود که در فرهنگ های عربی و فارسی همه آنها را «مثل» ترجمه کرده اند و در فرهنگ های بزرگ فرانسوی تعریف هائی که برای آنها نوشته اند مقنع نیست و نمی توان با آن تعریفات، آنها را از یکدیگر تمیز داد.

شاید جالب باشد: آزمون شناسایی همسر زامبی؛اگه گفتی کدوم زامبی همسر واقعی مرد می باشد؟

محقق معروف (Archer Taylor) که تحقیقاتش در اوائل قرن بیستم تأثیری شگرف در این زمینه داشته است، نتوانست تعریفی جهانشمول برای امثال و حکم پیدا کند.

وی در کتاب معروف خود اظهار می کند که تعریفی برای امثال و حکم نمی تواند وجود داشته باشد. با این وجود تعاریف مختلفی از گذشته تا حال ارائه شده است که مهم ترین آنها تعریف (Friedrich Seiler) می باشد. وی امثال و حکم(ضرب المثل) را چنین تعریف کرده است:
سخنان برجسته، روشن و پند آمیز و مستقل که در زبان مردم رایج است.

ضرب المثل سخن کوتاه و مشهوری است که به قصه ای عبرت آمیز اشاره می کند

اینم جالبه: داستان ضرب المثل کلاهش پس معرکه س: تلاش نافرجام شعبده بازها

مثل ها چند نوعند ؟

• عبارت مثل گاهی کوتاه است و در دو یا سه کلمه خلاصه می شود مانند (فیل و فنجان ) که می فهماند دو چیز از جهت کوچکی و بزرگی با هم تناسب ندارند . این مثل در اصل دارای 5 کلمه بوده ( آب دادن فیل با فنجان ) ولی معمولا با همان دو کلمه به اصل مثل اشاره میکند .

• عبارت مثل گاهی دراز است مانند ( آفتابه و لولهنگ هر دو یک کار را می کنند ولی ارزش آنها وقت گرو گذاشتن معلوم می شود ) چون لولهنگ از سفال ساخته شده ارزشش از آفتابه که از مس است کمتر است .

• مثل گاه یک عبارت ساده است و گاه یک خط شعر
( شتر در خواب بیند پنبه دانه گهی لپ اپ خورد گه دانه دانه )

ضرب المثل در لغت به معنای مثال زدن است. مردم در گفتگوهایشان برای اینکه منظور خود را بهتر بفهمانند، از ضرب المثل ها استفاده می کنند. ضرب المثل می تواند یک بیت شعر یا فقط یک مصراع شعر یا جمله ای معروف باشد.مثلاً وقتی کسی می گوید:« دو مار از یک سوراخ در نمیآید که یکیش ترکی بخواند یکیش فارسی»، منظورش اینست که فرزندان یک پدر و مادر برابرند و بر یکدیگر برتری ندارند. یا وقتی می خواهند بگویند کاری خیلی بد بوده و مورد تأیید هیچکس نیست ، می گویند :« سگ از جاش پا می شود ، بد می گوید یا تف و لعنت می کند.»

دیگر داستان ها:

شاید جالب باشد: بازی هوش رمز گاوصندوق رو شناسایی کن تا ثابت بشه برای خودت جیمز باندی هستی!

کار نیکو کردن از پر کردن است یعنی چه؟ داستان جلب توجه های بهرام گور برای کنیز چینی زیبارو!

حکایت ملانصرالدین و ثروت بادآورده

داستان ضرب المثل آش نخورده و دهان سوخته

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

هجده − سیزده =

دکمه بازگشت به بالا