داستان پیامبر اسلام و زن آوازه خوان: داستانی جالب از لطف و کرامت پیامبر

داستان پیامبر اسلام و زن آوازه خوان: ساره، زنی آوازه خوان و خواننده (مطربه) بود که در مکه اقامت داشت و در مجالس لهو و لعب شرکت می کرد و با آواز، رقص و پایکوبی مجالس لهو و لعب را گرم نگاه می داشت. دو سال بعد از جنگ بدر، حدود سال چهارم هجری، بازار ساره؛ به خاطر این که از جمال افتاده بود و از آوازه خوانی و مطربی وامانده بود کساد شد و به فقر، فاقه و تنگدستی دچار شد. او از شدت پریشانی و اضطرار به مدینه آمد و به محضر پیامبر رحمت(ص) مشرف شد.
اینم جالبه: تست هوش تصویری: اگه خودتو باهوش و زرنگ میدونی بگو صاحب اصلی عروسک چه کسی می باشد؟
داستان پیامبر اسلام و زن آوازه خوان
حضرت فرمود:
ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺷﺪه ﺍﯼ؟
ﻧﻪ
ﺑﺮﺍﯼ ﻗﺒﻮﻝ ﺩﯾﻦ ﺍﺳﻼﻡ ﺑﻪ ﻣﺪﯾﻨﻪ ﺁﻣﺪهﺍﯼ؟
ﻧﻪ
ﭘﺲ ﺑﺮﺍﯼ ﭼﻪ ﺁﻣﺪه اﯼ؟
همه خاندان من از قریش هستند، گروهی از آنان کشته و گروهی به مدینه مهاجرت نموده اند و پس از جنگ بدر کارم از رونق افتاده است و من از روی احتیاج به اینجا آمده ام.
پیامبر(ص) چیزی به او بخشید و به اصحاب فرمود: هر یک به اندازه تمکن و توانایی چیزی به او ببخشند. اصحاب ﮐﻤﮏ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺟﺎﻣﻪ ﻭ ﻣﺮﮐﺐ ﻭ ﭘﻮﻝ ﺩﺍﺩﻧﺪ.
نقل است ساره در بازگشت از مدینه، با وجود محبتهای پیامبر(ص) و یارانش، حامل نامه مهم خبرچینی و جاسوسی از مدینه بود و به محض اینکه پیامبر از موضوع نامه خبردار شد، دستور داد تا امام علی(ع) و سه نفر یارانش در بین راه، به او رسیده و نامه را از دستش گرفتند.
ماجرا این بود که یکى از مسلمانان به نام حاطب بن ابى بلتعه که در جنگ بدر و بیعت رضوان شرکت کرده بود، گرفتار یک وسوسه شیطانى شد و آن اینکه ممکن است مشرکان مکه مزاحم خانواده بى سرپرست او در مکه شوند و او مى خواست خدمتى به قریش و مشرکان مکه بکند تا نسبت به خانواده اش مزاحمت ایجاد ننمایند.
لذا ساره را دید و گفت: من نامه اى مى نویسم، آن را به اهل مکه برسان، و ده دینار (و به گفته بعضى ده درهم) نیز به او داد تا نامه را به بزرگان قریش در مکه برساند. در نامه چنین نوشته بود: رسول خدا (صلى الله علیه وآله) قصد دارد به سوى شما آید، آماده دفاع باشید!
نتیجه اخلاقی داستان پیامبر اسلام و زن آوازه خوان
این که شرایط طوری بوده که یه زن خواننده بت پرست، راحت میومده پیش رییس حاکمیت مسلمین و بدون این که مجبور باشه دروغ بگه یا تظاهر کنه، خیلی راحت گفته مسلمون نیستم و نمیخوام هم مسلمون بشم! فقط اومدم کمکم کنید و هیچ احساس ترسی هم نداشته است و پیامبر هم کمترین فشار یا جهت گیری نکردند که این زن توبه کنه، یا اسلام بیاره. مثلا نگفتن اگه مسلمون بشی بهت کمک میکنم. بدون هیچ قید و شرطی اونو پذیرفتن و کمکش کردند. به همین خاطر پیامبر اسلام به رحمت اللعالمین مشهور هستند.
منبع روایت: کتاب الحیاة جلد نهم ص 232 چاپ اول به نقل از مجمع البیان
امیدواریم از داستان پیامبر اسلام و زن آوازه خوان لذت برده باشید. شما هرروزه در مجله اینترنتی گفتنی مطالب متنوعی از انواع حکایت و ضرب المثل و داستان را می توانید ببینید و لذت ببرید. همچنین می توانید در شبکه های اجتماعی مانند اینستاگرام و فیس بوک گفتنی ما را دنبال کنید.