داستان ضرب المثل دو قورت و نیمش باقیست!
داستان ضرب المثل دو قورت و نیمش باقیست: ضرب المثل دو قورت و نیمش باقیه برای افراد پر توقع و طلبکار به کار میرود که هر چه در حق آن ها لطف شود باز کمشان است و ریشه در داستانی از حضرت سلیمان دارد.
چالشی: تست قدرت دید با پروانه؛ اگه سریع پروانه رو ببینی دیدت خلبانیه!
این ضرب المثل درباره افراد زیاده خواه و طلبکار و پر توقع به کار میرود، افرادی که وقتی کاری را برایشان انجام میدهند و لطفی در حق آنها میکنند، به جای تشکر، همچنان ناراضی و طلبکار باشند. یا این که به افرادی که خطایی را که قابل بخشش نیست انجام میدهند و نه تنها پشیمان و ناراحت نیستند، بلکه توقع نوازش و محبت هم داشته باشند اصطلاحاً میگویند: فلانی دو قورت و نیمش باقیست.
وقتی ما به قصد خيرخواهي به کسي محبت میکنیم و فرد مقابل طمع میکند و مانند طلبکارها رفتار میکند، ميگويیم: عجب آدم طمعکاری است؛ تازه هنوز دو قورت و نيمش هم باقی است!
خیلی جالبه: زنان و مردان زرنگ چه ویژگی های خاصی دارند+ نتایج جالب!
داستان ضرب المثل دو قورت و نیمش باقیست
میگویند حضرت سلیمان زبان همه جانوران را میدانست، او یک بار از خداوند خواست تا یک روز، تمام مخلوقات را به مهمانی دعوت کند و غذا بدهد.
از خدا پیغام رسید: «مهمانی خوب است، ولی هیچکس (غیر از پروردگار) نمیتواند از همهی مخلوقات من، در یک وعده پذیرایی کند و آن ها را سیر کند.»
اما حضرت سلیمان با اصرار تمام اجازه یک وعده ناهار دادن به همه حیوانات وحشی و پرندگان و جانوران صحرا و دریای دنیا را گرفت.
حضرت سلیمان به همه آنهایی که در فرمانش بودند، دستور داد تا برای جمع آوری غذا بکوشند و قرار گذاشت که در یک روز، کنار ساحل دریا، مهمانی برگزار کند. مدت سه سال تمام تدارک و تهیه غذا دیده شد و به اندازه ای در بیابانها و دره ها، غذا و خوراکی به دستور حضرت سلیمان تهیه شد که از حساب خارج بود.
روز مهمانی فرا رسید، در شروع مهمانی، یک ماهی بزرگ سرش را از آب بیرون آورد و گفت: خوراک مرا بدهید. خدمتکاران یک گوسفند بریان در دهان ماهی انداختند. ماهی گفت: من سیر نشدم. یک شتر آوردند و دادند ماهی خورد، ولی ماهی باز هم سیر نشده بود.
حضرت سلیمان گفت: او یک وعده غذا مهمان است؛ آنقدر به او غذا بدهید تا سیر شود.
حتمن بخوانید: داستان ملا و پای زن همسایه: چیزی که عوض داره، گله نداره!
کم کم هر چه خوراکی در ساحل بود، به ماهی دادند، ولی ماهی، سیر نشده بود. خدمتکاران از ماهی پرسیدند: مگر یک وعده غذای تو چقدر است؟
ماهی گفت: خوراک من در هر وعده، سه قورت است و این چیزهایی که من امروز خوردهام، فقط به اندازه نیم قورت بود و هنوز دو قورت و نیمش باقی مانده است.
ماجرا را برای حضرت سلیمان تعریف کردند و پرسیدند چه کار کنیم؟ هنوز مهمانها نیامدهاند و غذاها تمام شده و این ماهی هم هنوز سیر نشده است.
امروز بر اثر دعوت و مهماني تو فقط نيم قورت نصيب من شده هنوز دو قورت و نيمش باقي است که سفرۀ تو برچيده شد
اي سليمان اگر ترا از اطعام يک جانور مقدور نيست چرا خود را در اين معرض بايد آورد که جن و انس و وحوش و طيور و هوام را طعام دهي؟
سليمان از آن سخن بي هوش شد و چون به هوش آمد در مقابل عظمت کبريايي قادر متعال سر تعظيم فرود آورد.
از دست ندهید: داستان حکیم و دختری که کسی دست به باسنش نمی زد!
در این داستان، ماهی بزرگ یا نهنگ، تمثیلی از افراد پر توقع و سیری ناپذیر است که هر چقدر به آن ها لطف کنی یا چیزی بدهی باز طلبکار هستند.
حکایت چیست؟
حکایت نوعی از داستان کوتاه است که در آن درس یا نکتهای اخلاقی نهفته است. این درس یا نکته بیشتر در پایان حکایت بر خواننده آشکار میشود. شخصیتهای حکایت حیوانات یا اشیای بیجانند. زمانی که حیوانات شخصیت حکایتند، مانند انسانها سخن میگویند و احساسات انسانی از خود نشان میدهند. یکی از بهترین نمونههای حکایت در زبان فارسی را میتوان در کلیله و دمنه دید.
حتمن ببینید: کدوم زرافه تنهاست و جفت نداره اگه بگی چشم عقابی داری!
حکایتها معمولاً طوری نوشته میشوند که خواننده به سادگی آنها را درک کند. ادبیاتی را که در حکایتها به کار برده میشود، ادبیات تعلیمی مینامند.
برخی حکایتها از نسلی به نسل دیگر بازگو میشود. بیشتر در حکایت با استعاره از اشیا یا حیوانات، نابخردی انسان در رفتار و منشش به وی نشان داده میشود. گاهی حکایت آکنده از طنز یا هزل است.
برایتان جالب خواهد بود
آزمون جالب برای شناخت جزیی نگری: فکر می کنید مادر کودک کدامیک از این دو زن است!؟
داستان ضرب المثل جوجه را آخر پاییز می شمارند!
آزمون شناخت شوهر خانوم؛ کدوم شوهرشه و کدوم برادرشه؟
کدوم یکی از این خانوم خانوما یه پرستار قلابیه؟