سرگرمی

داستان ضرب المثل جوجه را آخر پاییز می شمارند!

داستان ضرب المثل جوجه را آخر پاییز می شمارند: جوجه های طبیعی در فصل بهار سر از تخم درمی آورند تا بزرگ شوند و به پاییز برسند، بسیاری از آنها دچار آسیب های گوناگون می شوند و از میان می روند و چه بسا که شمار اندکی از آنها که همهٔ پیشامدها و قضا و قدر الهی و انسانی را از سر بگذرانند، به پاییز می رسند و در شماره می آیند و حساب می شوند. بنابراین، مصداق این مثل، جایی است که یافته ها و بهره ها را زمانی باید قطعی و مسلّم دانست که از گذر آزمون ها و رویدادها گذشته و ثبات و دوام خود را نشان داده باشند. به عبارت دیگر، خردمند کسی است که به نتیجهٔ آنی کارش یا کاری فریفته نشود و پایان کار را بنگرد.

خیلی جالبه: زنان و مردان زرنگ چه ویژگی های خاصی دارند+ نتایج جالب!

داستان جوجه

در روزگاران گذشته، مرد کشاورزی کنار جالیزی یک نهال جوان چنار را کاشت. مرد کشاورز هر فصل سبزی یا میوه ای در این جالیز می کاشت و بعد از چند ماه محصول آن به دست می آمد. بعد مرد کشاورز آنها را می چید و به بازار می برد تا بفروشد. سالیان سال این کار مرد کشاورز بود. در تمام این سال ها میوه ها و سبزیجات مختلفی آنجا کاشته می شد، رشد می کرد و وقتی میوه ی رسیده ای می شد چیده می شد. ولی فقط این چنار بود که در تمام این سال ها رشد کرد و بالاتر رفت و مرد کشاورز را تنها نگذاشت. یک سال کشاورز کنار درخت چنار دانه کدویی را کاشت بعد از چند روز دانه ی کدو شروع کرد به رشد کردن هر روز شاخ و برگ بیشتری می داد و نسبت به روز قبل بیشتر قد می کشید. دانه کدو که می دید نسبت به بقیه ی سبزیجات دیگر آن جالیز بیشتر قد کشیده خیلی خوشحال بود.

جالبه: خانوم نرمال در تصویر کدومه؟ اگه بگی درود بر تو!

یک روز نگاهی به درخت چنار انداخت و گفت:چقدر این درخت بلند است؟ شاید توانستم به اندازه آن رشد کنم.از فردای آن روز کدو به دور درخت چنار پیچید و روز به روز بالاتر رفت. تا اینکه یک روز درخت چنار به او گفت:آفرین، خوب داری رشد می کنی؟ کدوی مغرور به جای اینکه از این محبت چنار تشکر کند با غرور گفت:کجاش رو دیدی؟ چند وقت دیگر می بینی که از تو هم بلندتر می شوم. چنار که سنی از عمرش گذشته بود وقتی جواب کدوی جوان را شنید به جای اینکه از دستش ناراحت شود، با خونسردی گفت:انشاءالله آن طوری که دلت می خواهد رشد کنی ولی عزیزم من پانزده سال است اینجا هستم تا اینقدر رشد کرده ام. هر گیاهی به دلیلی کاشته می شود، بعضی گیاهان برای سرسبزی و سایه شان کاشته می شوند، بعضی از گیاهان مثل تو برای میوه دادن رشد می کنند تو باید سعی کنی مسئولیتت را به درستی انجام دهی. حرف های چنار برای دانه ی کدو هیچ مفهومی نداشت. دانه ی کدو با خود گفت:خودش مدت ها از جوانی اش گذشته به جوانی و طراوت من حسودی می کند.

حتمن بخوانید: داستان ملا و پای زن همسایه: چیزی که عوض داره، گله نداره!

این حرف ها را می زند تا من به قد و اندازه ی او نرسم. چنار به او گفت:دوست عزیز سعی کن به جای اینکه فقط قد بکشی به فکر محصولت هم باشی تا کدویی بزرگ و شیرین داشته باشی وگرنه کارت را به خوبی انجام ندادی. کدو گفت:دیدی گفتم تو به من حسودی می کنی؟ تو می خواهی من به فکر میوه ام باشم و انرژی و توانم را صرف قد کشیدن و بلندتر شدن نکنم. چنار که دید حرفهایش نتیجه ی برعکس دارد گفت:باشه، فقط یادت باشد تو باید تا آخر پاییز تمام سعی ات را بکنی، قبل از اینکه زمستان برسد. دانه ی کدو گفت:باشه جوجه را آخر پاییز می شمارند. هستیم و نتیجه را می بینیم.

چالشی: تست قدرت دید با پروانه؛ اگه سریع پروانه رو ببینی دیدت خلبانیه!

چنار که نمی دانست چه جوری می تواند گیاه جوان را متوجه ی اشتباهش کند، فقط گفت کاش معنی واقعی حرفهایت را می دانستی. خیلی از مرغ ها هم مثل تو خوش خیالند، آنها اول پاییز فکر می کنند می توانند چندین جوجه به دنیا بیاورند ولی آخر پاییز که جوجه هایشان را می شمرند می بینند دو الی سه جوجه بیشتر ندارند و بقیه جوجه هایش مرده است. از آن روز کدو تصمیم گرفت تا می تواند رشد کند تا جواب قاطعی به درخت چنار بدهد غافل از اینکه کشاورز چندین بار آمده بود و دیده بود که دانه ی کدو فقط قد کشیده و هیچ میوه ای نداده است.

حتمن ببینید: کدوم زرافه تنهاست و جفت نداره اگه بگی چشم عقابی داری!

کشاورز تصمیم داشت کدو را از جا بکند و به دور بیندازد ولی باز گفت:باشه تا آخر پاییز صبر می کنم اگر تا آن وقت میوه ای نداد آن را از ریشه می کنم و به دور می اندازمش. دانه ی کدو همینطور قد می کشید و دیگر کم کم به شاخه های اصلی چنار می رسید کدو آنقدر در فکر رشد شاخه هایش بود که نفهمید از مسئولیت اصلی اش غافل است و هیچ میوه ای نداده. تا اینکه یک روز سرد پاییزی که کشاورز دید دانه ی کدو هیچ میوه ای نداده عصبانی شد و او را از ریشه درآورد.

برایتان جالب خواهد بود

آزمون شناخت شوهر خانوم؛ کدوم شوهرشه و کدوم برادرشه؟

کدوم یکی از این خانوم خانوما یه پرستار قلابیه؟

هوش مصنوعی و تصاویر سرداران ایرانی، از هخامنشی تا امروز + تصاویر بخش اول

سارا محبی

سارا محبی هستم فارغ التحصیل سینما از دانشگاه علم و فرهنگ علاقه زیادی به دنیای سینما و اخبار و مطالب این حوزه دارم. دوست دارم جدیدترین اخبار مرتبط با سلبریتی ها رو دنبال کنم و اون ها رو با شما عزیزان هم به اشتراک بگذارم. سایر علایق: نوشتن، نقاشی و یوگا

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

1 × 5 =

دکمه بازگشت به بالا