افسانه هندی کوزه ترک خورده که ماجرایی آموزنده دارد!
افسانه هندی کوزه ترک خورده :حکایت کوزه ترک خورده حکایتی تمثیلی است که در افسانه ای هندی آمده است و داستان مردی هندی را روایت میکند که دو کوزه بزرگ داشت؛ یک کوزه سالم و یک کوزه شکسته ترک خورده. با سرگرمی مجله گفتنی همراه شوید.
حکایات و داستان های کوتاه آموزنده هر کدام پیغامی برای ما دارند که می تواند در زندگی بسیار کاربردی و تاثیرگذار باشد. حکایت کوزه ترک خورده که در اصل در افسانه ای هندی آمده است، حکایتی تمثیلی است که ارزش تجربه، فروتنی و ایثار را بیان میکند. در ادامه این حکایت زیبا را میخوانید.
جالبه: واکنش شدید هواداران فوتبال به ترول عکس دکلان رایس و نامزدش و حمایت از آن ها
در افسانه هندی کوزه ترک خورده آمده است که مردی هر روز دو کوزه بزرگ آب به دو انتهای چوبی می بست…چوب را روی شانه اش می گذاشت و برای خانه اش آب می برد.
در هندوستان مرد سقایی بود که دو کوزهی بزرگ داشت. او این دو کوزه را از دو سر میله ای آویزان می کرد و روی شانه هایش می گذاشت و حمل میکرد. یکی از کوزه ها قدیمی تر بود و ترک داشت. بنابراین در حالی که کوزه سالم ، همیشه همه مقدار آبی که درونش بود را از رودخانه به خانه ارباب می رساند ، کوزه شکسته تنها نصف این مقدار را حمل می کرد. با این حال مرد سقا کوزه ی ترک خورده را عوض نمیکرد.
پیشنهاد می شود ببینید: تصاویر دیدنی از مهمانداران جذاب خطوط هواپیمایی+ عکس
اما دیگ ترک خورده از نقص خود و از اینکه فقط نیمی از کاری را که برای انجام آن ساخته شده بود می توانست انجام دهدشرمنده بود. پس از گذشت دو سال از این شکست تلخی که به نظر می رسید، یک روز در کنار نهر با مرد سقا صحبت کرد و گفت من از خودم خجالت می کشم و می خواهم از شما عذرخواهی کنم. مرد سقا پرسید:”از چی خجالت میکشی؟” کوزه گفت:“من توانستم در این دو سال گذشته فقط نیمی از بار خود را تحویل دهم زیرا این شکاف در پهلوی من باعث می شود تا آب در تمام راه به خانه ارباب شما نشتی کند. به دلیل نقص من، شما آب کمتری تحویل ارباب می دهید، و نتیجه مطلوبی دریافت نمی کنید.
خیلی جالبه: آیا چشم دقیقی برای دیدن جزئیات دارید؟ پس جوجه متفاوت را در 10 ثانیه تشخیص دهید
افسانه هندی کوزه ترک خورده
مرد سقا که برای کوزهی شکسته دلش سوخته بود با مهربانی و حس همدردی گفت: اینطور نیست، از تو میخواهم در مسیر بازگشت به خانهی ارباب، به گلهای زیبای کنار راه توجه کنی.
در حین بالا رفتن از تپه، کوزه ی شکسته، خورشید را نگاه کرد که چگونه گلهای کنار جاده را گرما میبخشد و این موضوع ، او را کمی شاد کرد. اما در پایان راه باز هم احساس ناراحتی کرد. چرا که دید باز هم نیمی از آب درونش، نشت کرده و ریخته است. برای همین دوباره از صاحبش عذرخواهی کرد .
سقا گفت: من از ترکهای تو خبر داشتم و از آنها استفاده کردم. من در کناره راه ، گلهایی کاشتم که هر روز وقتی از رودخانه بر میگشتیم، تو به آنها آب داده ای . برای مدت دو سال من با این گلها ، راه خانه اربابم را تزیین کرده ام. بی وجود تو ، مسیر خانه ی ارباب نمی توانست این قدر زیبا باشد و برای همین از تو ممنونم.
افسانه هندی کوزه ترک خورده
گاهی آنچه از نظر دیگران نقص به نظر میرسد ، نقطه قوت است و میتواند فایده های زیادی داشته باشد. گاهی تجربه های تلخ و گذر عمر در انسان ها، آن ها را مهربان و فروتن میکند و باعث شکوفایی عشق در زندگی آن ها میشود. هر کس توانایی های منحصر به فرد خودش را دارد.
برایتان جالب خواهد بود
چالش بینایی: آب نبات را در بین پروانه ها در کمتر از 10 ثانیه پیدا کنید! آیا آماده اید؟ پس شروع کنید
تست شخصیت: آیا شما مدبر هستید یا به دیگران وابسته هستید؟ با انتخاب یک کیک کوچک متوجه شوید!
تست شخصیت کدوم فصل به دنیا اومدی+ نتیجه را حتمن بخوانید
شناسایی پلنگ برفی فقط کار کسانی است که دید خلبانی دارند!
داستان کشک چی؟ پشم چی؟ ماجرای این ضرب المثل چیه؟